از باغ می بــــــرند چراغانیت کنند
از باغ می بــــــرند چراغانیت کنند
تا کـــــاج جشنهای زمستانیت کنند
پوشـــاندهاند صبح تو را ابرهای تار
تـــــــنها به این بهانه که بارانیت کنند
یوسف ، به رهاشدن ازچاه دل مبند
این بار می برند کـــه زندانیت کنند
ایگل گمانمبر به شب جشن میروی
شاید به خاک مردهای ارزانیت کنند
نقطهای بیش فرق رحیمُ رجیم نیست
از نقطهای بترس که شیطانیت کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانهایست که قربانیت کنند
فاضل نظری
تا کـــــاج جشنهای زمستانیت کنند
پوشـــاندهاند صبح تو را ابرهای تار
تـــــــنها به این بهانه که بارانیت کنند
یوسف ، به رهاشدن ازچاه دل مبند
این بار می برند کـــه زندانیت کنند
ایگل گمانمبر به شب جشن میروی
شاید به خاک مردهای ارزانیت کنند
نقطهای بیش فرق رحیمُ رجیم نیست
از نقطهای بترس که شیطانیت کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانهایست که قربانیت کنند
فاضل نظری
۲.۰k
۱۴ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.