می دانی ارباب...؟
می دانی ارباب...؟
مرا از کودکی به جدایی ها عادت دادند...
همان جایی که می نوشتند:خوب ها...بدها...
و من بد ترین بد ها هستم...
آری!قبول دارم بد بودنم را...
اما ای آقایی که از همه کس به من نزدیک تری...
من جز شما کسی را نمی شناسم...
بد بودم...می دانم...بد کردم...می دانم...
اما جز تو کسی را ندارم...
ای امیدِ نا امیدان...
رهایی ام بخش از این دلتنگی وفراقی که اسیر آن شده ام...
مهدی جان...
عجیب خستـــه ام...ازخودم...
دلتنگِ شما هستم...
می شود برای من اَمَّن یُجیب بخوانی...؟!
اَللّهُمَ عَجِّل لِوَلیِکَ اَلفَرَج
مرا از کودکی به جدایی ها عادت دادند...
همان جایی که می نوشتند:خوب ها...بدها...
و من بد ترین بد ها هستم...
آری!قبول دارم بد بودنم را...
اما ای آقایی که از همه کس به من نزدیک تری...
من جز شما کسی را نمی شناسم...
بد بودم...می دانم...بد کردم...می دانم...
اما جز تو کسی را ندارم...
ای امیدِ نا امیدان...
رهایی ام بخش از این دلتنگی وفراقی که اسیر آن شده ام...
مهدی جان...
عجیب خستـــه ام...ازخودم...
دلتنگِ شما هستم...
می شود برای من اَمَّن یُجیب بخوانی...؟!
اَللّهُمَ عَجِّل لِوَلیِکَ اَلفَرَج
۱.۵k
۱۴ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.