لاشخورهای دولتی و خشم فرزندان فقر!
لاشخورهای دولتی و خشم فرزندان فقر!
بوی لجن می دهد برگ های حقوقی برخی مدیران دولتی با ارقامی افسانه ای و فلکی، فیش هایی که قطعا در روزها و ساعات گذشته تصاویر آنها را در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی دیده اید!
ارقامی که بوی چرک می دهد و خون! کثافتی که با هیچ تلاش و دستمالی پاک نخواهد شد!
یادم نمی رود، چندی پیش وقتی برادرم و همسرش، با تنها کودک سه ساله اش که از یک بیماری قلبی رنج می برد را روبروی یکی از بیمارستانهای شهر شیراز پیاده کردم و خود به قصد برگشتن به اشکنان از آن شهر خارج شدم، کمتر از نیم ساعت گذشت که همراهم به صدا در آمد!
برادرم بود!
-بله؟
با صدایی که در گریه ای مایوسانه و دردناک خلط شده بود گفت: برگرد و مارا هم باخود ببر!
-چرا؟
دوازده میلیون تومان را فقط پیش از عمل می گیرند و من ندارم! و امکان تهیه آنرا نیز!
مبلغی که شاید فقط خرج یک شب دور همنشینی خیلی از آقازاده های مدعی و قیمت رینگهای چرخهای تویوتای جناب فلانی در سفرهای استانیش بود!
دوازده میلیون.. پدری ناامید.. و دختری سه ساله که آمیختگی خون دی اکسید کربن دار و اکسیژن دار درون رگهایش، لبانش را کبود و نفسش را به شماره انداخته بود!
خرد شدیم و ضایع! ولی به هر دری زدیم تا با قرض و قوله پول پیش را قبل از سوخت نوبتی که چندین ماه در انتظارش بودیم تهیه شد، اما آن دختر کوچولوی سه ساله برای همیشه رفت! تا شاید! به تعبیر حقیر، شاید.. دیگربار ناامیدی را در چهره ی پدر کارگرش نبیند! دختر است دیگر.. بابایی است و نازک دل!
پدری که ساکن سرزمین لاشخورهای دولتی است و کابینه ای، سرزمینی که از آن تنها ادعا مانده و گله ای از کفتارهایی دستپاچه که برای پرکردن جیبها و حسابهای بانکی شان، حاضرند خرخره ها بجوند!
اختلاف طبقاتی هم حدی دارد آقایان!
تف به غیرتتان، که واریز چهل و پنج هزارتومان یارانه به حساب مردم را مصیبت عظما معرفی می کنید اما پرداخت ها و دریافت های ماورائی لو رفته اتان را عادی و معمولی جلوه می دهید و انتشار و صحبت از آنرا نیز خلاف شرع و مصداق ریختن آبروی دیگران معرفی می کنید!
کدام آبرو؟ مگر دزدان و چپوچیان هم آبرو را می فهمند!؟
زنان و مردان این خاک را در صف سبد کالا تحقیر و خوار می کنید، تا با دستمزدهای چندصد میلیونی تان خود را برای رقابتهای شبهه ناک انتخاباتی آینده و خریدآراء قشرآسیب پذیر جامعه آماده کنید و به ریششان بخندید؟!
نگرانم و مضطرب، و می ترسم از خشم فرزندان فقر و عواقب اجتماعی و سیاسی آن! که شنیده ایم حتی حاکمان کفر دوام و بقائشان بیش از حاکمان ظلم است.. و اماالبعد..
کانال دولت بهار
@dolatebaharchannel
بوی لجن می دهد برگ های حقوقی برخی مدیران دولتی با ارقامی افسانه ای و فلکی، فیش هایی که قطعا در روزها و ساعات گذشته تصاویر آنها را در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی دیده اید!
ارقامی که بوی چرک می دهد و خون! کثافتی که با هیچ تلاش و دستمالی پاک نخواهد شد!
یادم نمی رود، چندی پیش وقتی برادرم و همسرش، با تنها کودک سه ساله اش که از یک بیماری قلبی رنج می برد را روبروی یکی از بیمارستانهای شهر شیراز پیاده کردم و خود به قصد برگشتن به اشکنان از آن شهر خارج شدم، کمتر از نیم ساعت گذشت که همراهم به صدا در آمد!
برادرم بود!
-بله؟
با صدایی که در گریه ای مایوسانه و دردناک خلط شده بود گفت: برگرد و مارا هم باخود ببر!
-چرا؟
دوازده میلیون تومان را فقط پیش از عمل می گیرند و من ندارم! و امکان تهیه آنرا نیز!
مبلغی که شاید فقط خرج یک شب دور همنشینی خیلی از آقازاده های مدعی و قیمت رینگهای چرخهای تویوتای جناب فلانی در سفرهای استانیش بود!
دوازده میلیون.. پدری ناامید.. و دختری سه ساله که آمیختگی خون دی اکسید کربن دار و اکسیژن دار درون رگهایش، لبانش را کبود و نفسش را به شماره انداخته بود!
خرد شدیم و ضایع! ولی به هر دری زدیم تا با قرض و قوله پول پیش را قبل از سوخت نوبتی که چندین ماه در انتظارش بودیم تهیه شد، اما آن دختر کوچولوی سه ساله برای همیشه رفت! تا شاید! به تعبیر حقیر، شاید.. دیگربار ناامیدی را در چهره ی پدر کارگرش نبیند! دختر است دیگر.. بابایی است و نازک دل!
پدری که ساکن سرزمین لاشخورهای دولتی است و کابینه ای، سرزمینی که از آن تنها ادعا مانده و گله ای از کفتارهایی دستپاچه که برای پرکردن جیبها و حسابهای بانکی شان، حاضرند خرخره ها بجوند!
اختلاف طبقاتی هم حدی دارد آقایان!
تف به غیرتتان، که واریز چهل و پنج هزارتومان یارانه به حساب مردم را مصیبت عظما معرفی می کنید اما پرداخت ها و دریافت های ماورائی لو رفته اتان را عادی و معمولی جلوه می دهید و انتشار و صحبت از آنرا نیز خلاف شرع و مصداق ریختن آبروی دیگران معرفی می کنید!
کدام آبرو؟ مگر دزدان و چپوچیان هم آبرو را می فهمند!؟
زنان و مردان این خاک را در صف سبد کالا تحقیر و خوار می کنید، تا با دستمزدهای چندصد میلیونی تان خود را برای رقابتهای شبهه ناک انتخاباتی آینده و خریدآراء قشرآسیب پذیر جامعه آماده کنید و به ریششان بخندید؟!
نگرانم و مضطرب، و می ترسم از خشم فرزندان فقر و عواقب اجتماعی و سیاسی آن! که شنیده ایم حتی حاکمان کفر دوام و بقائشان بیش از حاکمان ظلم است.. و اماالبعد..
کانال دولت بهار
@dolatebaharchannel
۱.۷k
۰۳ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.