امشب علی میریزد اشک باورش را
امشب علی میریزد اشک باورش را
درکوفه میگویید اذان آخرش را
روی لبش انا الیه راجعون است
درآسمان ها دوخته چشم ترش را
مرغابیان خانه دامن رانگیرید
خالی کنید ای عرشیان دور و برش را
با رفتن بابا خدا میداند و بس
دربین خانه حال زار دخترش را
ای ابن ملجم زودتر از جای برخیز
اوقصد دارد که ببیند همسرش را
اوقصد دارد که ببیند بار دیگر
رنگ کبودصورت نیلوفرش را
با تیغ زهر آلود فرقش را شکستند
هم فرق او را هم نماز آخرش را
کوفه امشب التهاب محشر است
کوفه امشب کربلایی دگر است
جبرئیل آوای غم سر داده است
در فلک شوری دگر افتاده است
تیر غصه بر دل زارم نشست
تیغ دشمن فرق مولایم شکست
قلب مجنون سوی صحرا میرود
حیدر (ع)امشب سوی زهرا میرود
درکوفه میگویید اذان آخرش را
روی لبش انا الیه راجعون است
درآسمان ها دوخته چشم ترش را
مرغابیان خانه دامن رانگیرید
خالی کنید ای عرشیان دور و برش را
با رفتن بابا خدا میداند و بس
دربین خانه حال زار دخترش را
ای ابن ملجم زودتر از جای برخیز
اوقصد دارد که ببیند همسرش را
اوقصد دارد که ببیند بار دیگر
رنگ کبودصورت نیلوفرش را
با تیغ زهر آلود فرقش را شکستند
هم فرق او را هم نماز آخرش را
کوفه امشب التهاب محشر است
کوفه امشب کربلایی دگر است
جبرئیل آوای غم سر داده است
در فلک شوری دگر افتاده است
تیر غصه بر دل زارم نشست
تیغ دشمن فرق مولایم شکست
قلب مجنون سوی صحرا میرود
حیدر (ع)امشب سوی زهرا میرود
۱.۹k
۰۴ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.