تو ک نیستی...
تو ک نیستی...
دیگه از چی باید نوشت؟
از عشق؟، از جدایی؟، از غم؟، یا شاید از حسرت...
شاید فقط حسرت برام مونده باشد ک بنویسم؛
حسرتی شیرین؛
حسرت هرگز نبودنت، ندیدنت، نداشتنت...
وقتی دیگه هیچی برات مثل قبل اهمیت نداره
وقتی مدام باختت یادت میاد، یادت نمیره ک چطور فرشتتو باختی:(
دیگه چیزی برات دوست داشتنی نیست، بی تفاوتی، اونقد بی تفاوت ک همه بت بگن سر ب هوا!
وقتی همیشه ی آرزوی محال تو دلته اونوقته ک معنی محال رو خوب میفهمی:(
محال یعنی دوباره داشتن تو، یعنی دوباره گرفتن دستات، یعنی دوباره شنیدن دوستت دارم از زبون تو همه کسم، محال یعنی دوباره خیره شدن تو چشمای نازت ک ی روزی همه دنیای من بودن
بعد تو خیلی چیزا رو درک کردم؛
عشقو باهات فهمیدم، بعدش دوست داشتن بی حدومرز، بعدش حس خوشبختی کنار تو رو درک کردم،
بعدش جدایی رو، بعد غم از دست دادنت، بعد حسرت داشتنت... همه اینا رو تک ب تک کنار تو تجربه و درک کردم.
مگه میشه کسی رو فراموش کرد ک تمام اولین های عمرتو کنار اون تجربه کردی؟
مگه میشه اولین و آخرین عشقو فراموش کرد؟
مگه میشه از یاد برد چشمایی ک عاشقت کردن؟
مگه میشه فراموش کرد وقتایی ک با اون حسرت ب اون بزرگی سر نمازم واس خوشبختیت دعا میکردم؟
اصن همه اینا ب کنار...
مگه میشه چشماتــ ـو فرامــ ــ ـوش کــ ـ ـرد؟.؟.؟
گرمی دستاتو، خوشبختی ای ک تو اون لحظه حس کردم، هیچ کدومو نمیشه فراموش کرد... هیچ کدوم.
+یادمه بهت میگفتم مرد نیستم اگه بعد تو بخندم، هیچوقت این حرفمو یادم نرفت...
++بعد خیلییی وقت، بالاخره بازم نبودنت اشکمو دراورد :(
بعد تو هیچ چیزی دوست داشتنی نیست فرشته کوچولو...
#بهانه
دیگه از چی باید نوشت؟
از عشق؟، از جدایی؟، از غم؟، یا شاید از حسرت...
شاید فقط حسرت برام مونده باشد ک بنویسم؛
حسرتی شیرین؛
حسرت هرگز نبودنت، ندیدنت، نداشتنت...
وقتی دیگه هیچی برات مثل قبل اهمیت نداره
وقتی مدام باختت یادت میاد، یادت نمیره ک چطور فرشتتو باختی:(
دیگه چیزی برات دوست داشتنی نیست، بی تفاوتی، اونقد بی تفاوت ک همه بت بگن سر ب هوا!
وقتی همیشه ی آرزوی محال تو دلته اونوقته ک معنی محال رو خوب میفهمی:(
محال یعنی دوباره داشتن تو، یعنی دوباره گرفتن دستات، یعنی دوباره شنیدن دوستت دارم از زبون تو همه کسم، محال یعنی دوباره خیره شدن تو چشمای نازت ک ی روزی همه دنیای من بودن
بعد تو خیلی چیزا رو درک کردم؛
عشقو باهات فهمیدم، بعدش دوست داشتن بی حدومرز، بعدش حس خوشبختی کنار تو رو درک کردم،
بعدش جدایی رو، بعد غم از دست دادنت، بعد حسرت داشتنت... همه اینا رو تک ب تک کنار تو تجربه و درک کردم.
مگه میشه کسی رو فراموش کرد ک تمام اولین های عمرتو کنار اون تجربه کردی؟
مگه میشه اولین و آخرین عشقو فراموش کرد؟
مگه میشه از یاد برد چشمایی ک عاشقت کردن؟
مگه میشه فراموش کرد وقتایی ک با اون حسرت ب اون بزرگی سر نمازم واس خوشبختیت دعا میکردم؟
اصن همه اینا ب کنار...
مگه میشه چشماتــ ـو فرامــ ــ ـوش کــ ـ ـرد؟.؟.؟
گرمی دستاتو، خوشبختی ای ک تو اون لحظه حس کردم، هیچ کدومو نمیشه فراموش کرد... هیچ کدوم.
+یادمه بهت میگفتم مرد نیستم اگه بعد تو بخندم، هیچوقت این حرفمو یادم نرفت...
++بعد خیلییی وقت، بالاخره بازم نبودنت اشکمو دراورد :(
بعد تو هیچ چیزی دوست داشتنی نیست فرشته کوچولو...
#بهانه
۲۱.۹k
۰۶ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.