صدای آهنگ آنشرلی بلند شد. سرم داشت منفجر می شد. دستم رو ا
صدای آهنگ آنشرلی بلند شد. سرم داشت منفجر می شد. دستم رو از زیر پتو بیرون آوردم و روی عسلی کنار تخت کشیدم. صدا لحظه به لحظه داشت بلند تر می شد و من لحظه به لحظه عصبی تر می شدم. بالاخره دستم خورد به گوشیم. چنگش زدم وکشیدمش زیر پتو. یکی از چشمامو به زور باز کردم و دکمه قطع صدا رو زدم. صدا خفه شد. نمی دونم چرا آهنگی رو که اینقدر دوست داشتم گذاشته بودم برای آلارم گوشیم. دیگه داشتم از این آهنگ متنفر می شد. ساعت چند بود؟ هفت صبح. لعنتی! خوابم می یومد دیشب تا صبح داشتم چت می کردم و تازه دو سه ساعت بود که خوابیده بودم. این چه قرار کوفتی بود که من با دوستام گذاشته بودم؟ انگار مرض داشتم! با غر غر از جا بلند شدم و کش و قوسی به بدنم دادم. نگاهم به در و دیوار بنفش اتاق افتاد. همه دیوارها با کاغذ دیواری بنفش پوشیده شده بود و بهم آرامش می داد. در حالی که لی لی می کردم تا خورده چیپس هایی که از دیشب کف اتاق پخش شده بود و حالا چسبیده بود به پایم جدا شود کنار پنجره رفتم و با ضرب گشودمش. باد سرد توی صورتم خورد و لرزم گرفت. با خشم خم شدم و چیپس ها را از پایم جدا کردم و غر غر کردم:
- لعنتی!صدای زنگ گوشیم بلند شد. اینبار آهنگ ملایمی از کریس دی برگ بود. لب تخت نشستم و گوشی رو که زیر بالش چپونده بودم در آوردم. صورت دلقکی بلنفشه روی صفحه چشمک می زد گوشی را در گوشم گذاشتم و گفتم:- بنال ...- اه باز تو صبح زود پاشدی اعصابت مثل چلغوز شد؟- هر چی باشم بهتر از توام که ... - من که چی هان؟خندیدم و گفتم:- قیافه ات شبیه چلغوزه!صدای جیغ جیغویش بلند شد:- بیشعووووووووووور! تو هنوز اون عکس روی گوشی نکبتتو عوض نکردی؟ خیلی خرییییییی من می دونستم این عکس اتو می شه تو دستای توی خرچسونه.خوابیدم روی تخت و گفتم:- بنفشه جون سگ بابات حال ندارم از خونه بیام بیرون. تازه حالا از اتاق که برم بیرون اعصابمم چیز مرغی می شه چون با بدختی باید ماشین دودر کنم.- ترسا خیلی خری! هیجانش به روزنامه اشه!- آخه کثافت ...صدای بوق پشت خطی مانع از ادامه حرفم شد. بنفشه گفت:- صدات قطع شد.- خف بابا پشت خطی دارم. بنفشه رو گذاشتم تو لیست انتظارو و جواب شبنمو دادم:- هان؟- هان و درد تو گور خواهر جوون مرگت!- وا خاک تو سرت کنم الهی با خواهر من چی کار داری؟- بسکه تو بی شعوری! اول صبحی گوشیو بر می داری بگو جوووووونم ... تا منم یه حال اساسی بکنم با اون صدای ناناز تو ...- خیلی عوضی شدی شبنمااااا ... برو با صدای بابات ... استغفرالله!غش غش خندید و گفت:- چی کاره ای؟- والا اگه شما دو تا نکبت اجازه بدین من بلند شم یه آب تو این صورت جیشی ام بزنم. بعدم یه چیزی کوفت کنم و بیام.- اووه اون وقت دیگه لاشه روزنامه هم بهمون نمی رسه.- نرسه به درک! انگار دارن تو عهد میرزا کوچک خانوم سیبیلو زندگی می کنن. لا گور کنم شما رو الهی. خفه مرگ بگیر برو کاراتو بکن بذار منم به کارام برسم.- خیلی خب بدو که دل تو دلم نیست.زیر لب گفتم:- تو که غمی نداری ...- چی؟- هیچی ... بای.- بای.دوباره صدای بنفشه بلند شد:- اووووووووووووی چه خری بود؟- همزادت بود.- درد !- ولم کن تو رو خدا صبح اول صبحی فحشی نبود که تو بار من نکنی. خندیدم و گفتم:- ببخشید عشخ من ... مودونی که من صپا اخلاخ ندالم ...- کی بود؟- دردو کی بود؟ ببین فقط باید فحشت بدم لیاقت نداری باهات عین ادم حرف بزنم! فضولی تو؟ به تو چه ربطی داره که کی بود؟- اینقدر فک زدی خو یه کلمه می گفتی چه خری بود؟- شبنم بود ...- چی می گفت؟- عین تو نشسته منتظر سرویس- خب پس عزیزم زود باش اینقدر مردومو معطل نذار زشته.جیغ کشیدم:- بنفشههههههههههههه ....- کی می تونه با تو طرف شه؟خندیدم و گفتم:- گمشو کاراتو بکن الان می یام.- منتظرم عشق من بای.- بای.گوشیو قطع کردم و از جا بلند شدم. شلوارک کوتاه آدیداسم رفته بود لای پام. نق نقی کردم و با دست کشیدمش بیرون. جلوی آینه میز آرایشم ایستادم و خودمو دید زدم. شده بودم عین میت! بعضی وقتا از قیافه خودم می ترسیدم. گوستم زیاد از حد سفید و بی رنگ بود. چشمامم یه رنگ خاصی بود. سبز خیلی خیلی روشن که به سفیدی می زد. برای همینم بنفشه و شبنم چشم سفید صدام می کردن. موهام بی رنگ و بی حال ریخته بودن کنار صورتم. عین خون آشام شده بودم. کش مومو برداشتم و موهای بلندمو که تا وسط وسط کمرم بود با کش بستم. دمپایی ابری هامو پام کردم و با غر غر رفتم بیرون. اتاق من توی طبقه دوم ساختمون بود و خوبیش این بود که دستشویی و حمام مجزا داشت. رفتم تو دستشویی و درو بستم. بدجور ذهنم مشغول بود. اگه قبول نمی شدم چی؟ اگه ... ای خدا می دونی که تنها امیدم به همینه که قبول شده باشم. ولی خودمم می دونستم که امیدم الکی بود با رتبه 3000 مگه می شد پزشکی قبول شده باشم؟ مسواک زدم و آبی هم توص صورتم پاشیدم و رفتم بیرون. بالای
- لعنتی!صدای زنگ گوشیم بلند شد. اینبار آهنگ ملایمی از کریس دی برگ بود. لب تخت نشستم و گوشی رو که زیر بالش چپونده بودم در آوردم. صورت دلقکی بلنفشه روی صفحه چشمک می زد گوشی را در گوشم گذاشتم و گفتم:- بنال ...- اه باز تو صبح زود پاشدی اعصابت مثل چلغوز شد؟- هر چی باشم بهتر از توام که ... - من که چی هان؟خندیدم و گفتم:- قیافه ات شبیه چلغوزه!صدای جیغ جیغویش بلند شد:- بیشعووووووووووور! تو هنوز اون عکس روی گوشی نکبتتو عوض نکردی؟ خیلی خرییییییی من می دونستم این عکس اتو می شه تو دستای توی خرچسونه.خوابیدم روی تخت و گفتم:- بنفشه جون سگ بابات حال ندارم از خونه بیام بیرون. تازه حالا از اتاق که برم بیرون اعصابمم چیز مرغی می شه چون با بدختی باید ماشین دودر کنم.- ترسا خیلی خری! هیجانش به روزنامه اشه!- آخه کثافت ...صدای بوق پشت خطی مانع از ادامه حرفم شد. بنفشه گفت:- صدات قطع شد.- خف بابا پشت خطی دارم. بنفشه رو گذاشتم تو لیست انتظارو و جواب شبنمو دادم:- هان؟- هان و درد تو گور خواهر جوون مرگت!- وا خاک تو سرت کنم الهی با خواهر من چی کار داری؟- بسکه تو بی شعوری! اول صبحی گوشیو بر می داری بگو جوووووونم ... تا منم یه حال اساسی بکنم با اون صدای ناناز تو ...- خیلی عوضی شدی شبنمااااا ... برو با صدای بابات ... استغفرالله!غش غش خندید و گفت:- چی کاره ای؟- والا اگه شما دو تا نکبت اجازه بدین من بلند شم یه آب تو این صورت جیشی ام بزنم. بعدم یه چیزی کوفت کنم و بیام.- اووه اون وقت دیگه لاشه روزنامه هم بهمون نمی رسه.- نرسه به درک! انگار دارن تو عهد میرزا کوچک خانوم سیبیلو زندگی می کنن. لا گور کنم شما رو الهی. خفه مرگ بگیر برو کاراتو بکن بذار منم به کارام برسم.- خیلی خب بدو که دل تو دلم نیست.زیر لب گفتم:- تو که غمی نداری ...- چی؟- هیچی ... بای.- بای.دوباره صدای بنفشه بلند شد:- اووووووووووووی چه خری بود؟- همزادت بود.- درد !- ولم کن تو رو خدا صبح اول صبحی فحشی نبود که تو بار من نکنی. خندیدم و گفتم:- ببخشید عشخ من ... مودونی که من صپا اخلاخ ندالم ...- کی بود؟- دردو کی بود؟ ببین فقط باید فحشت بدم لیاقت نداری باهات عین ادم حرف بزنم! فضولی تو؟ به تو چه ربطی داره که کی بود؟- اینقدر فک زدی خو یه کلمه می گفتی چه خری بود؟- شبنم بود ...- چی می گفت؟- عین تو نشسته منتظر سرویس- خب پس عزیزم زود باش اینقدر مردومو معطل نذار زشته.جیغ کشیدم:- بنفشههههههههههههه ....- کی می تونه با تو طرف شه؟خندیدم و گفتم:- گمشو کاراتو بکن الان می یام.- منتظرم عشق من بای.- بای.گوشیو قطع کردم و از جا بلند شدم. شلوارک کوتاه آدیداسم رفته بود لای پام. نق نقی کردم و با دست کشیدمش بیرون. جلوی آینه میز آرایشم ایستادم و خودمو دید زدم. شده بودم عین میت! بعضی وقتا از قیافه خودم می ترسیدم. گوستم زیاد از حد سفید و بی رنگ بود. چشمامم یه رنگ خاصی بود. سبز خیلی خیلی روشن که به سفیدی می زد. برای همینم بنفشه و شبنم چشم سفید صدام می کردن. موهام بی رنگ و بی حال ریخته بودن کنار صورتم. عین خون آشام شده بودم. کش مومو برداشتم و موهای بلندمو که تا وسط وسط کمرم بود با کش بستم. دمپایی ابری هامو پام کردم و با غر غر رفتم بیرون. اتاق من توی طبقه دوم ساختمون بود و خوبیش این بود که دستشویی و حمام مجزا داشت. رفتم تو دستشویی و درو بستم. بدجور ذهنم مشغول بود. اگه قبول نمی شدم چی؟ اگه ... ای خدا می دونی که تنها امیدم به همینه که قبول شده باشم. ولی خودمم می دونستم که امیدم الکی بود با رتبه 3000 مگه می شد پزشکی قبول شده باشم؟ مسواک زدم و آبی هم توص صورتم پاشیدم و رفتم بیرون. بالای
۵۴۶.۹k
۲۴ فروردین ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.