به شکوفه
به شکوفه
به صبحدم، به نسیم
به بهاری که می رسد از راه
چند روز دگر به ساز و سرور
ما که دل هایمان زمستان است
ما که خورشیدمان نمی خندد
ما که باغ و بهارمان پژمرد
ما که پای امیدمان فرسود
ما که در پیش چشممان رقصید
این همه دود زیر چرخ کبود
سر راه شکوفه های بهار
گریه سر می دهیم... با دل شاد
گریه شوق با تمام وجود
با همین دیدگان اشک آلود
از همین روزن گشوده به دور
به پرستو به گل به سبزه درود
فریدون مشیری
به صبحدم، به نسیم
به بهاری که می رسد از راه
چند روز دگر به ساز و سرور
ما که دل هایمان زمستان است
ما که خورشیدمان نمی خندد
ما که باغ و بهارمان پژمرد
ما که پای امیدمان فرسود
ما که در پیش چشممان رقصید
این همه دود زیر چرخ کبود
سر راه شکوفه های بهار
گریه سر می دهیم... با دل شاد
گریه شوق با تمام وجود
با همین دیدگان اشک آلود
از همین روزن گشوده به دور
به پرستو به گل به سبزه درود
فریدون مشیری
۵۰۸
۲۵ فروردین ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.