تر تو خجالت نمی کشی ،با این مانتو تنگ افتادی تو خیابون وا
تر تو خجالت نمی کشی ،با این مانتو تنگ افتادی تو خیابون واسه بدبخت کردن جوانای مردم چهار تا مث تو شهرو به فساد میکشن دیگه
-شماره موبایل بابات چند ؟ میگم شماره ش چنده ؟
دختره سرش را بلند می کنه چشاش قرمز شده انگار خون گریه کرده
با نفس های بریده بریده جواب میده
- بابام موبایل نداره
حرفه دختره تموم نمیشه که صدای کشیده تموم اتاق رو پرمی کنه ، دختره ازرو صندلی پرت می شه پایین ، دکمه ای از زیر چادر خانم گروهبان جلو دست دختره رو زمین می افته
-ببین دختره هرزه دکمه مانتوم کنده شد
دختره سرش رو بالا می گیره دهنش پر خون شده گروهبان برای برداشتن دکمه اش خم می شه چاردش از هم باز می شه یک مانتوی خوشکل قهوه ای که نتوانسته بود عکس گل رز صورتی روی جیب راست شلوارگروهبان بپوشونه نگاه دختره رو به خود جلب میکنه گروهبان دکمه رو سریع برمی داره و می ره جلو آینه برای اینکه بلوز قرمزش مشخص نشه مجبور می شه چادرش رو از زیر گلوش محکم بگیره . سمت میز میره و چند تا دستمال کاغذی برای دخترک پرت میکنه دخترک دهنش رو تمیز می کنه
-اول زمین پاک کن بعد اون دهن کثیفت رو که معلوم نیست باهاش لب چند تا نامحرم رو مزه کردی پاک کن
دختر پشت میز خم می شه خون های رو زمین رو پاک می کنه ، یکی وارداتاق می شه سلام اگه امشب شیفتی منم جای یکی از بچه ها
گروهبان هول می کنه
- نخیرستوان بنده شیفت نیستم
با سر به پشت میز اشاره می کند
- کافی بلند شو برو یه آب به صورتت بزن ستوان لطف کنین دستشویی رو به این دختره نشون بدین ستوان هم دختر را تا دستشویی همراهی می کند و به اتاق بر می گرداند .گروهبان با لحنی ملایم به دختره می گه
- شماره خونه تون چنده ؟
- خانم ما تلفن نداریم
داخل کیفش رو می گرده یه دفترچه یادشت کوچیک رو باز می کنه
- ولی شماره آقا رضا رو دارم
-رضا کیه ؟
-سوپری سر کوچه مونه آدم خوبیه تنها کسی که به ما نسیه می ده
-فامیلی ش چیه ؟
-نمی دونم خانوم
- سلام. . . آقا رضا ؟
- سلام خودمم بفرمایید
- می شه لطف کنن به آقای
- اسم بابات چیه دختر
- علی . علی غلامی
- به آقای علی غلامی بگین بیان کلانتری 7
- چیزی شده. . . اون مهندسه رو گرفتن
-نخیرچیز خاصی نیست فقط لطف کنین بهشون بگین همین الان بیان کلانتری
- چشم ..
-مچکرم خدا حافظ
-قضیه این مهندسه چیه
-بابام کارگرساختمون بود مهندسی هم که بابام براش کار می کرد ورشکست می ش و پول هیچ کدوم از کارگرا رو نمید و یه شبه غیب می شه
گروهبان دوباره عصبانی می شه و سر دختره داد می کشه
- آ خه تو نمیمیری پدرت اینجوری بدبختی میکشه اون وقت تو . . .
- خانوم به خدا منم امروز واسه همین دیگه دبیرستان نرفتم یعنی دیگه نمی تونم برم داشتم دنبال کار می گشتم که شما منو گرفتین
-اونا دیگه چه جور ناظم ومدیرین که تازه فهمیدن همچین تحفه ای با این مانتوی تنگ و کوتاه تو مدرسه شون هم هست که تازه به فکر اخراجش می افتن
-نه خانوم شما اشتباه می کنین اونا اخراجم نکردن من خودم ترک تحصیل کردم آخر خواهر کوچک که هم از من کوتاهتره و هم لاغر تر . هر روز نیم ساعت دیر به مدرسه اش می رفت آخه باید من از دبیرستان برمی گشتم و مانتو رو به اون میدادم تو رو خدا آزادم کنین خانوم می خوام امروز خوشحالش کنم و اولین روزی باشه که سر وقت بره مدرسه
دیروز دختر با اولین حقوقش دو تا مانتو خوشکل قهوه ای برای خودش و خواهر ش خرید.
دختر امشب شیفت شبه
-شماره موبایل بابات چند ؟ میگم شماره ش چنده ؟
دختره سرش را بلند می کنه چشاش قرمز شده انگار خون گریه کرده
با نفس های بریده بریده جواب میده
- بابام موبایل نداره
حرفه دختره تموم نمیشه که صدای کشیده تموم اتاق رو پرمی کنه ، دختره ازرو صندلی پرت می شه پایین ، دکمه ای از زیر چادر خانم گروهبان جلو دست دختره رو زمین می افته
-ببین دختره هرزه دکمه مانتوم کنده شد
دختره سرش رو بالا می گیره دهنش پر خون شده گروهبان برای برداشتن دکمه اش خم می شه چاردش از هم باز می شه یک مانتوی خوشکل قهوه ای که نتوانسته بود عکس گل رز صورتی روی جیب راست شلوارگروهبان بپوشونه نگاه دختره رو به خود جلب میکنه گروهبان دکمه رو سریع برمی داره و می ره جلو آینه برای اینکه بلوز قرمزش مشخص نشه مجبور می شه چادرش رو از زیر گلوش محکم بگیره . سمت میز میره و چند تا دستمال کاغذی برای دخترک پرت میکنه دخترک دهنش رو تمیز می کنه
-اول زمین پاک کن بعد اون دهن کثیفت رو که معلوم نیست باهاش لب چند تا نامحرم رو مزه کردی پاک کن
دختر پشت میز خم می شه خون های رو زمین رو پاک می کنه ، یکی وارداتاق می شه سلام اگه امشب شیفتی منم جای یکی از بچه ها
گروهبان هول می کنه
- نخیرستوان بنده شیفت نیستم
با سر به پشت میز اشاره می کند
- کافی بلند شو برو یه آب به صورتت بزن ستوان لطف کنین دستشویی رو به این دختره نشون بدین ستوان هم دختر را تا دستشویی همراهی می کند و به اتاق بر می گرداند .گروهبان با لحنی ملایم به دختره می گه
- شماره خونه تون چنده ؟
- خانم ما تلفن نداریم
داخل کیفش رو می گرده یه دفترچه یادشت کوچیک رو باز می کنه
- ولی شماره آقا رضا رو دارم
-رضا کیه ؟
-سوپری سر کوچه مونه آدم خوبیه تنها کسی که به ما نسیه می ده
-فامیلی ش چیه ؟
-نمی دونم خانوم
- سلام. . . آقا رضا ؟
- سلام خودمم بفرمایید
- می شه لطف کنن به آقای
- اسم بابات چیه دختر
- علی . علی غلامی
- به آقای علی غلامی بگین بیان کلانتری 7
- چیزی شده. . . اون مهندسه رو گرفتن
-نخیرچیز خاصی نیست فقط لطف کنین بهشون بگین همین الان بیان کلانتری
- چشم ..
-مچکرم خدا حافظ
-قضیه این مهندسه چیه
-بابام کارگرساختمون بود مهندسی هم که بابام براش کار می کرد ورشکست می ش و پول هیچ کدوم از کارگرا رو نمید و یه شبه غیب می شه
گروهبان دوباره عصبانی می شه و سر دختره داد می کشه
- آ خه تو نمیمیری پدرت اینجوری بدبختی میکشه اون وقت تو . . .
- خانوم به خدا منم امروز واسه همین دیگه دبیرستان نرفتم یعنی دیگه نمی تونم برم داشتم دنبال کار می گشتم که شما منو گرفتین
-اونا دیگه چه جور ناظم ومدیرین که تازه فهمیدن همچین تحفه ای با این مانتوی تنگ و کوتاه تو مدرسه شون هم هست که تازه به فکر اخراجش می افتن
-نه خانوم شما اشتباه می کنین اونا اخراجم نکردن من خودم ترک تحصیل کردم آخر خواهر کوچک که هم از من کوتاهتره و هم لاغر تر . هر روز نیم ساعت دیر به مدرسه اش می رفت آخه باید من از دبیرستان برمی گشتم و مانتو رو به اون میدادم تو رو خدا آزادم کنین خانوم می خوام امروز خوشحالش کنم و اولین روزی باشه که سر وقت بره مدرسه
دیروز دختر با اولین حقوقش دو تا مانتو خوشکل قهوه ای برای خودش و خواهر ش خرید.
دختر امشب شیفت شبه
۲۱.۰k
۲۶ فروردین ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.