حجاب
حجاب
در لغت به معنای «المنع من الوصول، ممانعت از رسیدن به چیزی» است.
گفته شده که حُجْب و حجاب هر دو مصدر و به معنای پنهان کردن و منع از داخل شدن است. آیه شریفه «وَ مِن بَیْننِا وَ بَیْنِکَ حِجابٌ» شاهد بر این مدعا است. اگر چه در ادبیات عرب و زبان دین (آیات و روایات) برای بحث پوشش زنان از واژه «ستر» استفاده شده و کمتر به حجاب اشاره شده اما در کتب لغت به واژگان «امرأة محجوبة» به معنای زنی که خود را با نوعی پوشش پوشانده است، برمی خوریم. در مجموع می توان گفت حجاب ثمره عفاف درونی است که تظاهر و نُمود بیرونی یافته است و به نوع پوشش در ظهور اجتماعی افراد و در رویارویی با نامحرم گفته می شود.
«مستورات» به معنی زنانی است که دارای پوشش و ستر هستند و «محجوبات» به معنای زنانی که حفظ حریم می کنند و جدا از مردان هستند.
«ملکه» در لغت به معنای صفتی است که در نفس راسخ و استوار شده است، به گونه ای که از آن جدا نمی شود. گاهی از «خُلق» و گاه از «سجیه» به ملکه تعبیر می شود.
مروری بر انواع روابط انسانی
در بحث ضرورت بیان شد که لزوم ارتباطات انسانی و نیاز روانی و اجتماعی (حس تعلق) موجب ضرورت مبحث عفاف می شود. از این رو پیش از ورود به بحث اصلی باید به انواع ارتباطات انسانی پرداخته، جایگاه عفاف و حیا و دیگر مقوله های مورد نظر را در این مجموعه روابط یافت.
در یک نگاه کلی مجموعه روابط انسان ها در سه حوزه و حیطه شکل می گیرد: ارتباط با خود که در مقوله عرفان و کشف و شهود راه می یابد؛ ارتباط با خدا که در بخش عبادات و نیایش ها تجلی می یابد. اگر چه گستره این بخش بقیه موارد را نیز در بر می گیرد؛ و ارتباط با همنوعان در هر صنف و گروه که در مقوله علم اخلاق و ارتباطات به معنای اصطلاحی امروزی وارد می شود.
جدایی این سه حوزه و بحث روی هر یک بدون در نظر گرفتن حوزه دیگر کاری، غیر عالمانه و بی ثمر خواهد بود زیرا همواره این سه حوزه ارتباطی روی هم تأثیر گذاشته و از هم اثر می پذیرند.
بدون توجه به بُعد اوّل یعنی ارتباط با خود که مستلزم خودشناسی است، نمی توان ارتباط با خدا را تبیین نمود چرا که «مَن عرف نفسَه فقدْ عرف ربَّه» شناخت خود به شناخت خدا منتهی می شود. ارتباط با خدا در قالب های تفکر و خلوت با خود و بازنگری در امور زندگی (خودتحلیلی، خوداصلاحی و خودشکوفایی) رابطه فرد را در ارتباط با خداوند یکتا تقویت می کند و چگونگی ارتباط با خدا را شکل می دهد؛ همان گونه که ارتباط با خود و خدا شکل دهنده ارتباط با همنوعان است. ارتباطات انسانی ما برخاسته از نوع نگرش و تحلیل ما از مجموعه نظام هستی و جهان بینی ما است. انسان های یکتاپرست و خدامحور در ارتباط با مجموعه همنوعان خود در هر صنف و جایگاه که باشند، به حدود و حقوق الهی و انسانی افراد توجه دارند و از آن تجاوز نمی کنند زیرا می دانند، برایند حاصل تعدی از حدود خدا و ظلم به نفس است.
بنابراین مثلث ارتباطی و شناختی افراد (که از سه ضلع خود، خدا و همنوعان تشکیل شده است) نوع جهان بینی و چگونگی روابط انسان ها با یکدیگر و رفتارهای اجتماعی آنان را مشخص می کند، چنان که عفاف و حیا روابط و رفتارها را نظام مند و متناسب با حدود می کند. هنگامی که افراد جامعه حیاوارانه زندگی کنند، عفیفانه با یکدیگر برخورد می کنند و حدود و حریم ها را حفظ می کنند. در سایه انجام تکالیف و وظایف الهی و انسانی، به نشاط درونی و بیرونی نایل می شوند و حجاب آنها محصول سطوح زیرین است
در لغت به معنای «المنع من الوصول، ممانعت از رسیدن به چیزی» است.
گفته شده که حُجْب و حجاب هر دو مصدر و به معنای پنهان کردن و منع از داخل شدن است. آیه شریفه «وَ مِن بَیْننِا وَ بَیْنِکَ حِجابٌ» شاهد بر این مدعا است. اگر چه در ادبیات عرب و زبان دین (آیات و روایات) برای بحث پوشش زنان از واژه «ستر» استفاده شده و کمتر به حجاب اشاره شده اما در کتب لغت به واژگان «امرأة محجوبة» به معنای زنی که خود را با نوعی پوشش پوشانده است، برمی خوریم. در مجموع می توان گفت حجاب ثمره عفاف درونی است که تظاهر و نُمود بیرونی یافته است و به نوع پوشش در ظهور اجتماعی افراد و در رویارویی با نامحرم گفته می شود.
«مستورات» به معنی زنانی است که دارای پوشش و ستر هستند و «محجوبات» به معنای زنانی که حفظ حریم می کنند و جدا از مردان هستند.
«ملکه» در لغت به معنای صفتی است که در نفس راسخ و استوار شده است، به گونه ای که از آن جدا نمی شود. گاهی از «خُلق» و گاه از «سجیه» به ملکه تعبیر می شود.
مروری بر انواع روابط انسانی
در بحث ضرورت بیان شد که لزوم ارتباطات انسانی و نیاز روانی و اجتماعی (حس تعلق) موجب ضرورت مبحث عفاف می شود. از این رو پیش از ورود به بحث اصلی باید به انواع ارتباطات انسانی پرداخته، جایگاه عفاف و حیا و دیگر مقوله های مورد نظر را در این مجموعه روابط یافت.
در یک نگاه کلی مجموعه روابط انسان ها در سه حوزه و حیطه شکل می گیرد: ارتباط با خود که در مقوله عرفان و کشف و شهود راه می یابد؛ ارتباط با خدا که در بخش عبادات و نیایش ها تجلی می یابد. اگر چه گستره این بخش بقیه موارد را نیز در بر می گیرد؛ و ارتباط با همنوعان در هر صنف و گروه که در مقوله علم اخلاق و ارتباطات به معنای اصطلاحی امروزی وارد می شود.
جدایی این سه حوزه و بحث روی هر یک بدون در نظر گرفتن حوزه دیگر کاری، غیر عالمانه و بی ثمر خواهد بود زیرا همواره این سه حوزه ارتباطی روی هم تأثیر گذاشته و از هم اثر می پذیرند.
بدون توجه به بُعد اوّل یعنی ارتباط با خود که مستلزم خودشناسی است، نمی توان ارتباط با خدا را تبیین نمود چرا که «مَن عرف نفسَه فقدْ عرف ربَّه» شناخت خود به شناخت خدا منتهی می شود. ارتباط با خدا در قالب های تفکر و خلوت با خود و بازنگری در امور زندگی (خودتحلیلی، خوداصلاحی و خودشکوفایی) رابطه فرد را در ارتباط با خداوند یکتا تقویت می کند و چگونگی ارتباط با خدا را شکل می دهد؛ همان گونه که ارتباط با خود و خدا شکل دهنده ارتباط با همنوعان است. ارتباطات انسانی ما برخاسته از نوع نگرش و تحلیل ما از مجموعه نظام هستی و جهان بینی ما است. انسان های یکتاپرست و خدامحور در ارتباط با مجموعه همنوعان خود در هر صنف و جایگاه که باشند، به حدود و حقوق الهی و انسانی افراد توجه دارند و از آن تجاوز نمی کنند زیرا می دانند، برایند حاصل تعدی از حدود خدا و ظلم به نفس است.
بنابراین مثلث ارتباطی و شناختی افراد (که از سه ضلع خود، خدا و همنوعان تشکیل شده است) نوع جهان بینی و چگونگی روابط انسان ها با یکدیگر و رفتارهای اجتماعی آنان را مشخص می کند، چنان که عفاف و حیا روابط و رفتارها را نظام مند و متناسب با حدود می کند. هنگامی که افراد جامعه حیاوارانه زندگی کنند، عفیفانه با یکدیگر برخورد می کنند و حدود و حریم ها را حفظ می کنند. در سایه انجام تکالیف و وظایف الهی و انسانی، به نشاط درونی و بیرونی نایل می شوند و حجاب آنها محصول سطوح زیرین است
۴.۳k
۲۱ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.