حوالی دو لب تو غزل خیالی شد
حوالی دو لب تو غزل خیالی شد
پی خیال تو ساکن در آن حوالی شد
و در تفرج مابین چشم و لبهایت
اسیر کعبه ی رویت ٬ اسیر خالی شد
که طوف خال لبت فوق حج مقبول است
طواف بیت خدا حج احتمالی شد
فراق میچکم از گوشه ی قلم جمعه
غزل به یمن تو چون چشمه ی زلالی شد
خیال و شعر و غزل عمر را به پایان برد
نشد ظهور تو اما قدم هلالی شد
مَتٰی نَرٰی رخ تو یا تری غزلهایم
سکوت ٬ قافیه این بار هم سوالی شد
*محسن موسایی*
(این شعرو خیلی دوست دارم...خیلی)
راضی نیستی ازم آقاجونم...میدونم...حلالم کن...
به حق مادرت زهرا س حلالم کن...سعیمو میکنم...
به امید خدا...
شبت بخیر آقای مهربونم...التماس دعا
پی خیال تو ساکن در آن حوالی شد
و در تفرج مابین چشم و لبهایت
اسیر کعبه ی رویت ٬ اسیر خالی شد
که طوف خال لبت فوق حج مقبول است
طواف بیت خدا حج احتمالی شد
فراق میچکم از گوشه ی قلم جمعه
غزل به یمن تو چون چشمه ی زلالی شد
خیال و شعر و غزل عمر را به پایان برد
نشد ظهور تو اما قدم هلالی شد
مَتٰی نَرٰی رخ تو یا تری غزلهایم
سکوت ٬ قافیه این بار هم سوالی شد
*محسن موسایی*
(این شعرو خیلی دوست دارم...خیلی)
راضی نیستی ازم آقاجونم...میدونم...حلالم کن...
به حق مادرت زهرا س حلالم کن...سعیمو میکنم...
به امید خدا...
شبت بخیر آقای مهربونم...التماس دعا
۵۳۶
۲۹ فروردین ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.