دارم صدایت میکنم بشنو صدایم را...
دارم صدایت میکنم بشنو صدایم را...
شاید ببینی از خاک خیس، اشکهایم را
داری کنار زندگی از بغض می میری....
گفتی نمیگیرد کسی یک لحظه جایت را
هرلحظه کابوس من و یک شعر بدبختی
داری فراموشم می کنی هرشب به هرسختی
از قلب خود بیرون بریزاین شعرهایم را
از هر در و دیوار و هرجا......رد پایم را
از هرچه گفتم یا شنیدی حرفهایم را.....
از هرکجاها رفته ایم بیرون بکش پایم را
هرپنج شنبه خاک و باز یک بغض تصویری
برروی موهایت نشسته گردِ یک پیری
باخاک صحبت می کنی از فرط تنهایی
من هم کنارت هستم اما هیسِ لبهایی
یاد من و این خاطره ازبیخ ویران بود
این اشکهای گونه ات تقصیرباران بود
بازهم خیال چشم من ازقرص بهترنیست؟
فردا که بیداری بگو این درد کمتر نیست؟!
جای مرا خالی بکن وقت "نفس"گفتن...
از لبهایم پر بکش وقت "قفس"گفتن....
شمعی برایت میشدم در سایه ی دیوار
دودم نکن هرلحظه با پُک های بر سیگار
گفتی به من "دلتنگم" و دارم هوایت را
لعنت به هر یادی که دارد لحظه هایت را
داری صدایم میکنی....دارم صدایت را
درخوابی و گفتم به تو، دارم هوایت را
شاید ببینی از خاک خیس، اشکهایم را
داری کنار زندگی از بغض می میری....
گفتی نمیگیرد کسی یک لحظه جایت را
هرلحظه کابوس من و یک شعر بدبختی
داری فراموشم می کنی هرشب به هرسختی
از قلب خود بیرون بریزاین شعرهایم را
از هر در و دیوار و هرجا......رد پایم را
از هرچه گفتم یا شنیدی حرفهایم را.....
از هرکجاها رفته ایم بیرون بکش پایم را
هرپنج شنبه خاک و باز یک بغض تصویری
برروی موهایت نشسته گردِ یک پیری
باخاک صحبت می کنی از فرط تنهایی
من هم کنارت هستم اما هیسِ لبهایی
یاد من و این خاطره ازبیخ ویران بود
این اشکهای گونه ات تقصیرباران بود
بازهم خیال چشم من ازقرص بهترنیست؟
فردا که بیداری بگو این درد کمتر نیست؟!
جای مرا خالی بکن وقت "نفس"گفتن...
از لبهایم پر بکش وقت "قفس"گفتن....
شمعی برایت میشدم در سایه ی دیوار
دودم نکن هرلحظه با پُک های بر سیگار
گفتی به من "دلتنگم" و دارم هوایت را
لعنت به هر یادی که دارد لحظه هایت را
داری صدایم میکنی....دارم صدایت را
درخوابی و گفتم به تو، دارم هوایت را
۱.۷k
۰۵ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.