قسمت سه:بابامم که توی مغازش بخاطر تشناژش(نمیدونم درست نوش
قسمت سه:بابامم که توی مغازش بخاطر تشناژش(نمیدونم درست نوشتم یا نه) مغازشو بست بابام عمل کردنو اینا بعدش دکتر گفتم برای بهتر کردنش برین به این روستا... حالش بهتر بشه منو داداشم موندیم بقیه رفتن ...
دو سه روز زنگ میزدن ولی بعد دو سه روز نه دیگه زنگ هیچی منم که رفته بودم خونه ی دوستم تعطیلات عید بود وقتی اومدم خونه وایییییییییی چه خونه ای ماشاا... داداشی یعنی جا نبود پاتو بزاری :/
خونرو تمیز کردم ظرفاروشستم وغذا درست کردم داداشم خیلی توخودش بود ازش پرسیدم بعد بهم گفت که یه هفته ازشون خبر ندارم وای اون لحظه وایییییییی ابجیم داداشم مامانم بابا داداشمم رفت بیرون موندم توی خونه تا نیم ساعت تو شک بودم بعدشم که شعر گذاشتمو گریه میکردم تا صبح داداشمم نیومد وای باز این کو بعد دیدم نوشته من میرم خونه ی دوستم خیالم راحت شد منم که کارم شده بود گریه ....
تا اینکه زنگ زدن گفتن ما توی روستای... بودیم آنتن نمیدادو ... یعنی به فکر ما نبودن میتونستن برن توی شهر زنگ بزنن ولی...
بالاخره اومدن ... هی خاله هامم زنگ میزدن بیان مشهد دیگه اونجا چیکار میکنین ... بابامم که دوست نداشت
بعد دکترا گفتن برای جانبازیش بره چند روز بیمارستان باشه بهتره ولی....
بابام که از بیمارستان اومده بود اون بابای قبلی نبود...
هییییییییییی کپی ممنوع
دوباره گذاشتمش
درخواستی
دو سه روز زنگ میزدن ولی بعد دو سه روز نه دیگه زنگ هیچی منم که رفته بودم خونه ی دوستم تعطیلات عید بود وقتی اومدم خونه وایییییییییی چه خونه ای ماشاا... داداشی یعنی جا نبود پاتو بزاری :/
خونرو تمیز کردم ظرفاروشستم وغذا درست کردم داداشم خیلی توخودش بود ازش پرسیدم بعد بهم گفت که یه هفته ازشون خبر ندارم وای اون لحظه وایییییییی ابجیم داداشم مامانم بابا داداشمم رفت بیرون موندم توی خونه تا نیم ساعت تو شک بودم بعدشم که شعر گذاشتمو گریه میکردم تا صبح داداشمم نیومد وای باز این کو بعد دیدم نوشته من میرم خونه ی دوستم خیالم راحت شد منم که کارم شده بود گریه ....
تا اینکه زنگ زدن گفتن ما توی روستای... بودیم آنتن نمیدادو ... یعنی به فکر ما نبودن میتونستن برن توی شهر زنگ بزنن ولی...
بالاخره اومدن ... هی خاله هامم زنگ میزدن بیان مشهد دیگه اونجا چیکار میکنین ... بابامم که دوست نداشت
بعد دکترا گفتن برای جانبازیش بره چند روز بیمارستان باشه بهتره ولی....
بابام که از بیمارستان اومده بود اون بابای قبلی نبود...
هییییییییییی کپی ممنوع
دوباره گذاشتمش
درخواستی
۱۰.۴k
۲۰ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.