* میخوام چند تا دستان واقعی براتون بگم با حوصله بخونید *
* میخوام چند تا دستان واقعی براتون بگم با حوصله بخونید *
یکی بود یکی نبود
یه دختر معصوم بود که یه پسره عاشقش میشه,هر روز دختر رو دم دانشگاه میدید و بهش ابراز احساس میکرد
دختره میگه پسره اومد بهم گفت خیلی دوستت دارم ,خیلی دنبالم بود,وقتی باهاش دوست شدم مخمو زد که سکس داشته باشیم تابیاد خواستگاریو بگیردش,همش پسره میگفته اخه یه صیغه ی عقد که ربطی نداره ما رو زن و شوهر کنه,تو خانممی , تاج سرمی,برای اینکه خانوادم راضی شن باید رابطه داشته باشیم تا تو رو رد نکنن
ویه سادگی و تمااااااااام
بعد از خاموش شدن شراره های آتیش شهوت پسر ,ب دختره گفت توی هرزه کی باشی که بگیرمش , کدوم خواستگاری؟!کدوم ازدواج!؟اخه ب تو هم میگن دختر
و پسر رفت سر محل قبلی برای مخ زدن نفر بعدی
دخترک موند با یه اسم بد در رفته به اسم هرزه
و یه افسردگی و عصبانیت برای خانواده و یک سکوت عبدی
و گله و شکایت ب خدا(اما خدا ب اون بدی نکرده بود ,این خود ما ادماییم که ب خودمون بد میکنیم)
با این حال خدا ولت نکرد,پوز پسره رو بد مالید به خاک,یه دختره گرگ خورد ب پست پسره,و تاوان پس داد
ولی دخترکم به تو چی رسید ,ابروت برگشت؟!دلت چی,خنک شد؟!
غیر از اینه که همون پسر بهت گفت هرزه؟! فقط خواست صدای هوای نفسشو ساکت کنه براش مهم نبود تو چی میشی
داستان دوم رو بصورت تند میگم چون از این داستانی که شنیدم خیلی عصبانیم…
شما پیر مرد مزخرف که بخاطر پولت دخترکه بیچاره ای رو که ازت کمک خواستو ب دام خودت انداختی, تو دیگه از این دنیا چی میخوای؟! اخه تو که پات لب گوره,تو که زن و بچه و حتی شاید نوه داری چرا؟!یادت رفته زن بدبختت چقد پسنداز کرده تا تو شدی اون ننه مرده ی پولدار؟! هی جواب خدا رو چه جوری میدی, اون دخترک بیچاربخاطر بی پولی و یه صاحب خونه که میخواست اساساشونو بیرون بریزه,از تو کمک خواسته بود,ولی تو بجای اینکه کمکش کنی چه پیشنهادی دادی!!!؟
اون اب دهنی که دختر ب روت ریختم زیادیت بود اشغال
اهای یه سری از شما پولدارایی که ادعای دینتون میشه ( بازم میگم فقط یه سریا)کجایید که وقتی یه بدبخت گرفتاره و ازتون کمک میخواد گم و گور میشید,گدا میشید,دلت ب چی خوشه به اون غلامای حلقه ب گوشت که فقط تو روت برات خمو راست میشن؟!
حالا توی همین شهری که هرزه و پست فطرتاش زیادن,انسان های خدا شناسیم هستن که دستی به سر زندگیه این افراد کشیدن بدون هیچ چشم داشتی
برای داستان اولیه هیچ حرفی ندارم چون خودشون دینشونو زیر پا گذاشتن ولی خدا باز هم ولش نکرد,اما داستان دوم خوشحالم که دختر خودشو دستمال دست یه مرده ی نیمه متحرک نکرد و باز خدا کمکشو رسوند
تو رو خدا مراقب خودتون باشید راه زندگیتونو خودتون انتخاب میکنید
دستتو به دست خالق بده خودش راه رو بهت نشون داده
راهی به اسم اسلام,دین و قرآن
یا علی…
یکی بود یکی نبود
یه دختر معصوم بود که یه پسره عاشقش میشه,هر روز دختر رو دم دانشگاه میدید و بهش ابراز احساس میکرد
دختره میگه پسره اومد بهم گفت خیلی دوستت دارم ,خیلی دنبالم بود,وقتی باهاش دوست شدم مخمو زد که سکس داشته باشیم تابیاد خواستگاریو بگیردش,همش پسره میگفته اخه یه صیغه ی عقد که ربطی نداره ما رو زن و شوهر کنه,تو خانممی , تاج سرمی,برای اینکه خانوادم راضی شن باید رابطه داشته باشیم تا تو رو رد نکنن
ویه سادگی و تمااااااااام
بعد از خاموش شدن شراره های آتیش شهوت پسر ,ب دختره گفت توی هرزه کی باشی که بگیرمش , کدوم خواستگاری؟!کدوم ازدواج!؟اخه ب تو هم میگن دختر
و پسر رفت سر محل قبلی برای مخ زدن نفر بعدی
دخترک موند با یه اسم بد در رفته به اسم هرزه
و یه افسردگی و عصبانیت برای خانواده و یک سکوت عبدی
و گله و شکایت ب خدا(اما خدا ب اون بدی نکرده بود ,این خود ما ادماییم که ب خودمون بد میکنیم)
با این حال خدا ولت نکرد,پوز پسره رو بد مالید به خاک,یه دختره گرگ خورد ب پست پسره,و تاوان پس داد
ولی دخترکم به تو چی رسید ,ابروت برگشت؟!دلت چی,خنک شد؟!
غیر از اینه که همون پسر بهت گفت هرزه؟! فقط خواست صدای هوای نفسشو ساکت کنه براش مهم نبود تو چی میشی
داستان دوم رو بصورت تند میگم چون از این داستانی که شنیدم خیلی عصبانیم…
شما پیر مرد مزخرف که بخاطر پولت دخترکه بیچاره ای رو که ازت کمک خواستو ب دام خودت انداختی, تو دیگه از این دنیا چی میخوای؟! اخه تو که پات لب گوره,تو که زن و بچه و حتی شاید نوه داری چرا؟!یادت رفته زن بدبختت چقد پسنداز کرده تا تو شدی اون ننه مرده ی پولدار؟! هی جواب خدا رو چه جوری میدی, اون دخترک بیچاربخاطر بی پولی و یه صاحب خونه که میخواست اساساشونو بیرون بریزه,از تو کمک خواسته بود,ولی تو بجای اینکه کمکش کنی چه پیشنهادی دادی!!!؟
اون اب دهنی که دختر ب روت ریختم زیادیت بود اشغال
اهای یه سری از شما پولدارایی که ادعای دینتون میشه ( بازم میگم فقط یه سریا)کجایید که وقتی یه بدبخت گرفتاره و ازتون کمک میخواد گم و گور میشید,گدا میشید,دلت ب چی خوشه به اون غلامای حلقه ب گوشت که فقط تو روت برات خمو راست میشن؟!
حالا توی همین شهری که هرزه و پست فطرتاش زیادن,انسان های خدا شناسیم هستن که دستی به سر زندگیه این افراد کشیدن بدون هیچ چشم داشتی
برای داستان اولیه هیچ حرفی ندارم چون خودشون دینشونو زیر پا گذاشتن ولی خدا باز هم ولش نکرد,اما داستان دوم خوشحالم که دختر خودشو دستمال دست یه مرده ی نیمه متحرک نکرد و باز خدا کمکشو رسوند
تو رو خدا مراقب خودتون باشید راه زندگیتونو خودتون انتخاب میکنید
دستتو به دست خالق بده خودش راه رو بهت نشون داده
راهی به اسم اسلام,دین و قرآن
یا علی…
۱۹.۱k
۲۱ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.