عشق؛
عشق؛
اتفاق نیست
که با آمدن و رفتن ها
از چشم بے افتد
عشق؛
تویے !
وجودت که عشق باشد
مے بخشے تمامِ مهربانیت را
حالا اینکه بے حرمتےمےکنند
با نامِ عشق
حالا اینکه
تفاوتِ آغوش
و بوسه هاےِ عاشقانه
را نمے فهمند
حالا اینکه تو عاشق بوده اے
و عاشقے کرده اے
و ندیدند
عشق؛
باز هم همان عشق است
مثلِ خدا
که ما بے مهر مےشویم
ما فراموشش می کنیم
ما نمے بینیم
دستانِ نوازشگرش را
اما او باز هم خدایے مے کند
باز هم دلش
براےِ خنده هاےِ ما
تنگ مے شود
اتفاق نیست
که با آمدن و رفتن ها
از چشم بے افتد
عشق؛
تویے !
وجودت که عشق باشد
مے بخشے تمامِ مهربانیت را
حالا اینکه بے حرمتےمےکنند
با نامِ عشق
حالا اینکه
تفاوتِ آغوش
و بوسه هاےِ عاشقانه
را نمے فهمند
حالا اینکه تو عاشق بوده اے
و عاشقے کرده اے
و ندیدند
عشق؛
باز هم همان عشق است
مثلِ خدا
که ما بے مهر مےشویم
ما فراموشش می کنیم
ما نمے بینیم
دستانِ نوازشگرش را
اما او باز هم خدایے مے کند
باز هم دلش
براےِ خنده هاےِ ما
تنگ مے شود
۱.۳k
۲۹ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.