عنایات امام زمان حضرت مهدی عج در هشت سال دفاع مقدس
عنایات امام زمان حضرت مهدی عج در هشت سال دفاع مقدس
من که دوران خدمت سربازی را گذرانده بودم، به گروه شناسایی و اطلاعات اعزام شدم و بعد از آن به گروه شهید دکتر چمران ملحق شدم.
یک شب با جمعی از رزمندگان برای شناسایی اعزام شدیم. موقع برگشتن راه را گم کردیم و در بیابان سرگردان شدیم، از یک طرف اگر به مین ها برخورد می کردیم و آنها منفجر می شدند عملیات لو می رفت، و در طرف دیگر هم دشمن قرار داشت. دور هم (ده، پانزده نفری) نشستیم و دست به دامان آقا امام زمان حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) انداختیم و به مولایمان توسل گرفتیم و ندای "یا ابا صالح ادرکنی"، "یا صاحب الزمان ادرکنی" سردادیم و از ایشان کمک خواستیم که ما را نجات بدهد. در همین هنگام بود که ناگهان دیدیم که پشت سرمان روشن شد و شخصی با لباس روحانیت که محاسن زیبایی داشت و خالی بر چهره اش بود، نمایان شد. آقا به طرفی ایستادند و به ما اشاره کردند و فرمودند: بیایید همگی به طرف پایگاه حرکت کنیم و ما بی اختیار پشت سر ایشان به راه افتادیم.
در بین راه ما دیگر راه را پیدا کرده بودیم که ناگهان متوجه شدیم آن آقا تشریف ندارند و هر چه دنبالشان گشتیم او را پیدا نکردیم و زمانی که به پایگاه رسیدیم فهمیدیم کسی که ما را نجات داده حضرت ولی عصر امام زمان مهدی موعود (ارواحنا فداه) بوده و ما توانستیم گزارش و اطلاعات عملیات را به طور کامل در اختیار گروه قرار دهیم.
راوی : محمد پورپاریزی
منبع : کتاب عنایات امام زمان علیه السلام در هشت سال دفاع مقدس –
تالیف : محمدرضا رمضان نژاد
من که دوران خدمت سربازی را گذرانده بودم، به گروه شناسایی و اطلاعات اعزام شدم و بعد از آن به گروه شهید دکتر چمران ملحق شدم.
یک شب با جمعی از رزمندگان برای شناسایی اعزام شدیم. موقع برگشتن راه را گم کردیم و در بیابان سرگردان شدیم، از یک طرف اگر به مین ها برخورد می کردیم و آنها منفجر می شدند عملیات لو می رفت، و در طرف دیگر هم دشمن قرار داشت. دور هم (ده، پانزده نفری) نشستیم و دست به دامان آقا امام زمان حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) انداختیم و به مولایمان توسل گرفتیم و ندای "یا ابا صالح ادرکنی"، "یا صاحب الزمان ادرکنی" سردادیم و از ایشان کمک خواستیم که ما را نجات بدهد. در همین هنگام بود که ناگهان دیدیم که پشت سرمان روشن شد و شخصی با لباس روحانیت که محاسن زیبایی داشت و خالی بر چهره اش بود، نمایان شد. آقا به طرفی ایستادند و به ما اشاره کردند و فرمودند: بیایید همگی به طرف پایگاه حرکت کنیم و ما بی اختیار پشت سر ایشان به راه افتادیم.
در بین راه ما دیگر راه را پیدا کرده بودیم که ناگهان متوجه شدیم آن آقا تشریف ندارند و هر چه دنبالشان گشتیم او را پیدا نکردیم و زمانی که به پایگاه رسیدیم فهمیدیم کسی که ما را نجات داده حضرت ولی عصر امام زمان مهدی موعود (ارواحنا فداه) بوده و ما توانستیم گزارش و اطلاعات عملیات را به طور کامل در اختیار گروه قرار دهیم.
راوی : محمد پورپاریزی
منبع : کتاب عنایات امام زمان علیه السلام در هشت سال دفاع مقدس –
تالیف : محمدرضا رمضان نژاد
۱.۶k
۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.