یادش بخیر...
یادش بخیر...
در گذشته ای حتی نه چندان دور، آدمها ساده تر؛ دل ها رقیق تر و عشق ها واقعی بودند. واژه ها حرمت داشتند و در پس هر کدام از آنها حقیقتی نهفته بود. اما گفتن آنها به سهولت امروز نبود! راههای ارتباطی کم بودند. باید به انتظار می نشستی؛ تا پیغامی عاشقانه از کسی برایت برسد... پاکت های نامه...؛ یا مدرنترش، دینگ های یاهو مسنجر... !
برای بیان کلماتی خاص، اعتبار و ارزشی قائل می شدند! به راحتی بر سر زبان ها نمی آمد. به راحتی بیان نمی شدند. اما اگر هم بیان می شدند، مردانه بودند... !!
وقتی در کافه ای؛ در قراری عاشقی، کسی به عمق چشمانت زل می زد و می گفت: "دوستت دارم"، یک رنگی اش را با تمام وجود احساس می کردی و به روحت امید و طراوت می بخشید!
وقتی عهدی بسته می شد، دیگر گسستنی نبود انگار... !
عشق ها آنقدر عمیق و زبانزد بودند که در داستان ها می آمدند! ....
اما امروز؛ هرچه می گردم، دیگر شیرین را پیدا نمی کنم... ! از هرکه سراغ می گیرم، اثری از فرهاد نمی یابم....
امروز دیگر ارتباط ها ساده تر از ساده شده اند! می شود به هر کس که فکرش را نمی کردی، در اندک زمانی پیامی رساند! می شود در راحت ترین شرایط به کسی ابراز علاقه کرد! می شود در پس دیوارهای مجازی به هر شکلی درآمد... !
رنگ و لعاب ها شدید شده اند... به هرکس که نگاه می کنی، برق ظاهرش چشمت را می زند! عشق ها آبکی و زمانی شده اند... کلام ها مُهمل و بچه گانه شده اند.
دیگر "دوستت دارم" های حقیقی و قدیمی، جایشان را به "دوشت دالم" داده اند! تصاویر عروسکی و کارتونی عشق ها را می چرخانند! .....
فرهاد! پیدا نشو... اینجا مردهای سرزمینت، دمدمی دل میخرند...
شیرین! آرام بخواب...
دخترانت در دیار عاشقی، ساعتی دل می برند....
در گذشته ای حتی نه چندان دور، آدمها ساده تر؛ دل ها رقیق تر و عشق ها واقعی بودند. واژه ها حرمت داشتند و در پس هر کدام از آنها حقیقتی نهفته بود. اما گفتن آنها به سهولت امروز نبود! راههای ارتباطی کم بودند. باید به انتظار می نشستی؛ تا پیغامی عاشقانه از کسی برایت برسد... پاکت های نامه...؛ یا مدرنترش، دینگ های یاهو مسنجر... !
برای بیان کلماتی خاص، اعتبار و ارزشی قائل می شدند! به راحتی بر سر زبان ها نمی آمد. به راحتی بیان نمی شدند. اما اگر هم بیان می شدند، مردانه بودند... !!
وقتی در کافه ای؛ در قراری عاشقی، کسی به عمق چشمانت زل می زد و می گفت: "دوستت دارم"، یک رنگی اش را با تمام وجود احساس می کردی و به روحت امید و طراوت می بخشید!
وقتی عهدی بسته می شد، دیگر گسستنی نبود انگار... !
عشق ها آنقدر عمیق و زبانزد بودند که در داستان ها می آمدند! ....
اما امروز؛ هرچه می گردم، دیگر شیرین را پیدا نمی کنم... ! از هرکه سراغ می گیرم، اثری از فرهاد نمی یابم....
امروز دیگر ارتباط ها ساده تر از ساده شده اند! می شود به هر کس که فکرش را نمی کردی، در اندک زمانی پیامی رساند! می شود در راحت ترین شرایط به کسی ابراز علاقه کرد! می شود در پس دیوارهای مجازی به هر شکلی درآمد... !
رنگ و لعاب ها شدید شده اند... به هرکس که نگاه می کنی، برق ظاهرش چشمت را می زند! عشق ها آبکی و زمانی شده اند... کلام ها مُهمل و بچه گانه شده اند.
دیگر "دوستت دارم" های حقیقی و قدیمی، جایشان را به "دوشت دالم" داده اند! تصاویر عروسکی و کارتونی عشق ها را می چرخانند! .....
فرهاد! پیدا نشو... اینجا مردهای سرزمینت، دمدمی دل میخرند...
شیرین! آرام بخواب...
دخترانت در دیار عاشقی، ساعتی دل می برند....
۱.۹k
۰۶ آبان ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.