خانم دکتر هایده شیرزادی متولد 1338 است .
خانم دکتر هایده شیرزادی متولد 1338 است .
در شهر گیلانغرب در جنوب استان کرمانشاه به دنیا آمده ،
شهری که بیشتر ساکنینش روستائیان و عشایرند که به کشاورزی و دامداری مشغولند.
دوران شش ساله دبستان که تمام شد چون دبیرستان دخترانه در شهرشان نبود ، تنها انتخاب برای او و سایر دختران هم سنش ماندن در خانه بود اما او با همان شش کلاس سواد شروع به درس دادن به بچه های کوچک کرد.
به صورت متفرقه دوران دبیرستان را گذراند و فوق دیپلم حرفه و فن برای معلمی گرفت و 2 سال معلم راهنمایی بود.متاسفانه در دهه 60 بنا به برخی از سیاست ها، ایشان و بانوانی مانند ایشان را از آموزش و حتی حق تحصیل محروم می کنند. او که راه ادامه تحصیل در ایران را بر خود بسته می بیند و از کار مورد علاقه خود نیز محروم شده است، در آن سال های جوانی با خود می اندیشد: که زمان دارد می گذرد و او چه کار می تواند بکند؟ تصمیم می گیرد و برای ادامه تحصیل، راهی کشور آلمان می شود. اما به قول خودش با این اندیشه:
«رفتم تا دانشی را کسب کنم که دیگر کسی نتواند به من بگوید چه بکنم چه نکنم؟ رفتم تا باز گردم و کشورم را بسازم. رفتم چیزی بخوانم و بیآموزم که جدید باشد و کسی بیهوده در آن نظر ندهد. رفتم تا به جایی برسم که برای خودم کار کنم...»
خانم دکتر می گوید: «خوب یادم هست که در آن موقع ما تراکتور را جایگزین گاو کرده بودیم اما در مدیریت هیچ تغییری نداده بودیم. چون دانش این کار را نداشتیم و من رفتم تا دانش جدید را بیآموزم و به کشورم بازگردم برای خدمت و ساختن این مملکت که دوستش دارم...»
سال ۱۳۶۴ برای ادامه تحصیل به آلمان رفت .
پس از رسیدن به کشور آلمان متوجه می شود که مدرک تحصیلی قابل قبولی ندارد و نمی تواند راهی دانشگاه بشود. یک نفر به او می گوید: «چرا از اول دیپلم نمی گیری؟»
و او با خود می اندیشد که زمان دارد می گذرد چه حرکت بکند چه نکند. پس می رود و از اول دیپلم می گیرد و بعد راهی دانشگاه می شود.
از دانشگاه کاسل شهر هسن در رشته مهندسی کشاورزی بین المللی فارغ التحصیل شد .
دانشگاه کاسل در آن زمان پيشرو علم کشاورزی ارگانيک و انرژی های نو بود و حتی اولين دانشکده محيط زيست آلمان در اين دانشگاه شروع شد و طرح تفکيک پسماندهای آلی برای اولين بار در جهان زير نظر اساتيد دانشگاه کاسل انجام گرفت.
بعد از اتمام تحصيل در رشته کشاورزی بين المللی در سال ۷۱ به ايران بازگشت و پيشنهاد طرح کمپوست کرمانشاه را به مسئولين استان کرمانشاه ارائه داد اما شرايط فراهم نبود و اين موضوع را ضروری ندانستند .
با مراجعات مکرر به مسئولين استان نتيجه ای حاصل نشد و او با خود فکر کرد شاید دانش و استدلال او نتوانسته مسئولین را توجیه کند .
عشقی که به وطن داشت او را در راه از میان برداشتن موانع یاری کرد .
بار دیگر به آلمان باز گشت ، برای گرفتن مدرک دکتری و تخصص و کسب اعتماد به نفس و توان مبارزه و جلب اعتماد دیگران و مسئولان.
او می گوید: «مبارزه کردم و موفق شدم... جهانی فکر کنید، منطقه ای عمل کنید.»
در رشته اکولوژی حفاظت محيط زيست ادامه تحصیل داد و تمامی تحقيقاتش را در خصوص مديريت پسماند ايران تحقيق کرد و به اين نتيجه رسيد که راهکارهايی که برای کشورهای درحال توسعه مطرح می شود فقط برای کشورهای صنعتی مفید است و کاربرد آن بصورت عمومی برای ايران ممکن نيست و این باعث شد تا موضوع تز تحقیق دکترایش را در این زمینه انتخاب کند .
با همسرش در آلمان آشنا شد و شرط قبول پیشنهاد ازدواج را بازگشت به ایران و زندگی در وطن گذاشت .
وطنی که عاشقانه دوستش داشت ...
وقتی به ایران بازگشت ، شهرداری کرمانشاه هنوز آمادگی اجرای چنين طرحی را نداشت .
او به شهرهای ديگر از جمله تهران و شهرهای شمال که مشکل زباله داشتند مراجعه کرد و هدفش را توضيح داد اما هيچ کدام ميسر نشد .
به لحاظ اهميت زيست محيطی موضوع برای ايران تصميم گرفت خود شروع کند.
در سال ۱۳۷۵ درخواست مجوز احداث واحد بيوکمپوست را از صنايع استان نمود و تنها سرمايه اش ، علمی بود که کسب کرده بود و علم را به ثروت يعنی سرمايه تبديل کردن آسان نبود.
شعار «خواستن توانستن است» هميشه همراه او بود .
درخواست وام کرد و با تلاش بسیار موفق به دريافت وام شد و سهم آورده را دانشش اعلام کرد .
با پيگيری های فراوان در سال ۱۳۷۷ مسئولين وقت شهرداری کرمانشاه تصميم به مشارکت در اجرای طرح گرفتند .
خانم شیرزادی ، شرکت " بازيافت مواد و توليد کودآلی کرمانشاه " را تأسيس کرد .
بهره برداري از اولين پروژه بيوكمپوست همراه با اجراي طرحهاي آموزش تفكيك پسماندها در كرمانشاه در سال ۱۳۸۰ آغاز شد.
با تكميل طرح در دو مرحله سال ۸۳ و ۸۶ تمامي پسماندهاي اين شهر كه روزانه ۵۰۰ تن مي باشد به مح
در شهر گیلانغرب در جنوب استان کرمانشاه به دنیا آمده ،
شهری که بیشتر ساکنینش روستائیان و عشایرند که به کشاورزی و دامداری مشغولند.
دوران شش ساله دبستان که تمام شد چون دبیرستان دخترانه در شهرشان نبود ، تنها انتخاب برای او و سایر دختران هم سنش ماندن در خانه بود اما او با همان شش کلاس سواد شروع به درس دادن به بچه های کوچک کرد.
به صورت متفرقه دوران دبیرستان را گذراند و فوق دیپلم حرفه و فن برای معلمی گرفت و 2 سال معلم راهنمایی بود.متاسفانه در دهه 60 بنا به برخی از سیاست ها، ایشان و بانوانی مانند ایشان را از آموزش و حتی حق تحصیل محروم می کنند. او که راه ادامه تحصیل در ایران را بر خود بسته می بیند و از کار مورد علاقه خود نیز محروم شده است، در آن سال های جوانی با خود می اندیشد: که زمان دارد می گذرد و او چه کار می تواند بکند؟ تصمیم می گیرد و برای ادامه تحصیل، راهی کشور آلمان می شود. اما به قول خودش با این اندیشه:
«رفتم تا دانشی را کسب کنم که دیگر کسی نتواند به من بگوید چه بکنم چه نکنم؟ رفتم تا باز گردم و کشورم را بسازم. رفتم چیزی بخوانم و بیآموزم که جدید باشد و کسی بیهوده در آن نظر ندهد. رفتم تا به جایی برسم که برای خودم کار کنم...»
خانم دکتر می گوید: «خوب یادم هست که در آن موقع ما تراکتور را جایگزین گاو کرده بودیم اما در مدیریت هیچ تغییری نداده بودیم. چون دانش این کار را نداشتیم و من رفتم تا دانش جدید را بیآموزم و به کشورم بازگردم برای خدمت و ساختن این مملکت که دوستش دارم...»
سال ۱۳۶۴ برای ادامه تحصیل به آلمان رفت .
پس از رسیدن به کشور آلمان متوجه می شود که مدرک تحصیلی قابل قبولی ندارد و نمی تواند راهی دانشگاه بشود. یک نفر به او می گوید: «چرا از اول دیپلم نمی گیری؟»
و او با خود می اندیشد که زمان دارد می گذرد چه حرکت بکند چه نکند. پس می رود و از اول دیپلم می گیرد و بعد راهی دانشگاه می شود.
از دانشگاه کاسل شهر هسن در رشته مهندسی کشاورزی بین المللی فارغ التحصیل شد .
دانشگاه کاسل در آن زمان پيشرو علم کشاورزی ارگانيک و انرژی های نو بود و حتی اولين دانشکده محيط زيست آلمان در اين دانشگاه شروع شد و طرح تفکيک پسماندهای آلی برای اولين بار در جهان زير نظر اساتيد دانشگاه کاسل انجام گرفت.
بعد از اتمام تحصيل در رشته کشاورزی بين المللی در سال ۷۱ به ايران بازگشت و پيشنهاد طرح کمپوست کرمانشاه را به مسئولين استان کرمانشاه ارائه داد اما شرايط فراهم نبود و اين موضوع را ضروری ندانستند .
با مراجعات مکرر به مسئولين استان نتيجه ای حاصل نشد و او با خود فکر کرد شاید دانش و استدلال او نتوانسته مسئولین را توجیه کند .
عشقی که به وطن داشت او را در راه از میان برداشتن موانع یاری کرد .
بار دیگر به آلمان باز گشت ، برای گرفتن مدرک دکتری و تخصص و کسب اعتماد به نفس و توان مبارزه و جلب اعتماد دیگران و مسئولان.
او می گوید: «مبارزه کردم و موفق شدم... جهانی فکر کنید، منطقه ای عمل کنید.»
در رشته اکولوژی حفاظت محيط زيست ادامه تحصیل داد و تمامی تحقيقاتش را در خصوص مديريت پسماند ايران تحقيق کرد و به اين نتيجه رسيد که راهکارهايی که برای کشورهای درحال توسعه مطرح می شود فقط برای کشورهای صنعتی مفید است و کاربرد آن بصورت عمومی برای ايران ممکن نيست و این باعث شد تا موضوع تز تحقیق دکترایش را در این زمینه انتخاب کند .
با همسرش در آلمان آشنا شد و شرط قبول پیشنهاد ازدواج را بازگشت به ایران و زندگی در وطن گذاشت .
وطنی که عاشقانه دوستش داشت ...
وقتی به ایران بازگشت ، شهرداری کرمانشاه هنوز آمادگی اجرای چنين طرحی را نداشت .
او به شهرهای ديگر از جمله تهران و شهرهای شمال که مشکل زباله داشتند مراجعه کرد و هدفش را توضيح داد اما هيچ کدام ميسر نشد .
به لحاظ اهميت زيست محيطی موضوع برای ايران تصميم گرفت خود شروع کند.
در سال ۱۳۷۵ درخواست مجوز احداث واحد بيوکمپوست را از صنايع استان نمود و تنها سرمايه اش ، علمی بود که کسب کرده بود و علم را به ثروت يعنی سرمايه تبديل کردن آسان نبود.
شعار «خواستن توانستن است» هميشه همراه او بود .
درخواست وام کرد و با تلاش بسیار موفق به دريافت وام شد و سهم آورده را دانشش اعلام کرد .
با پيگيری های فراوان در سال ۱۳۷۷ مسئولين وقت شهرداری کرمانشاه تصميم به مشارکت در اجرای طرح گرفتند .
خانم شیرزادی ، شرکت " بازيافت مواد و توليد کودآلی کرمانشاه " را تأسيس کرد .
بهره برداري از اولين پروژه بيوكمپوست همراه با اجراي طرحهاي آموزش تفكيك پسماندها در كرمانشاه در سال ۱۳۸۰ آغاز شد.
با تكميل طرح در دو مرحله سال ۸۳ و ۸۶ تمامي پسماندهاي اين شهر كه روزانه ۵۰۰ تن مي باشد به مح
۱۱.۰k
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.