چقدر حالم خوبه امشب
چقدر حالم خوبه امشب
داشتم از ذهنم رد میشدم
از دوران کودکیم شروع کردم
هیچی توش نبود
دقت که کردم دیدم از همون کودکی ام
اسیر زود باوریامون شدیم
یادتونه توی کتاب فارسی
قصه زاغ و روباهه
آخه کدوم روباه پنیر می خوره
تموم شد هرچی که بود
بزرگ شدم و به هر طریقی که بود
جالب اینجاست حالام که بزرگ شدم
دیگران دربارم قضاوت میکنن
ولی من میگم بذار مردم
هرطور میخوان قضاوت کنن
تو همون خوب همیشگی بمون و بذار
به ظاهر تورو زیر سوال ببرن
با جواب درون خودشون چیکار می کنن
بگذریم اومدم از تو بپرسم تو چرا
تو ! تویی که لحظه ای ازم دور میموندی
طپش قلب می گرفتی چی شد
چقدر زود فراموشت شدم بیخیال
زیاد حالم خوب نیست و حال و حوصله ی حرف زدن ندارم
صدامو که میشنوی فقط چند کلمه بهت میگم
اونم اینکه از اون کوچه ای که بود
همیشه با هم رد میشدیم
کوچمون اسمش بود کوچمون
از سر کوچه تا ته کوچه با هم می رفتیم یادته
چقد غمگینه دنیا وقتی که چشمات منو از یاد میبره
دیگه نمی بینم اون روز و که نشستی روبروی منو
اما گاهی توو خیالم دستاتو توو دستام می گیرما
اینم درست مث قصه زاغ و روباهه ساده و زودباور
از تموم دنیا دلم فقط به تو خوب بود بی انصاف
حالا تو نیستی و منم از دنیا سیره سیره سیر
راستی هنوزم مث قدیما
از سر کوچه تا خونه راه میرم اونم با تو
جای تو با خودم حرف میزنم جای تو با خودم درگیرم
حس می کنم کنارمی و لحظه ایم ازم دور نیستی
ولی هنوزم از کوچه تا خونه تنهایی راه میرم
برو دنیاتو بساز
با خنده های کسی که پیششی اما غافل نشیا
یکی با اشک چشماش سیلابی برات می سازه که
دنیاتو ویرون می کنه
به وقتش تو هم میای میگی می خوام
از سر کوچمون تا خونه پیاده راه برم
ولی خبر نداری که دیگه کوچمون وجود نداره
داشتم از ذهنم رد میشدم
از دوران کودکیم شروع کردم
هیچی توش نبود
دقت که کردم دیدم از همون کودکی ام
اسیر زود باوریامون شدیم
یادتونه توی کتاب فارسی
قصه زاغ و روباهه
آخه کدوم روباه پنیر می خوره
تموم شد هرچی که بود
بزرگ شدم و به هر طریقی که بود
جالب اینجاست حالام که بزرگ شدم
دیگران دربارم قضاوت میکنن
ولی من میگم بذار مردم
هرطور میخوان قضاوت کنن
تو همون خوب همیشگی بمون و بذار
به ظاهر تورو زیر سوال ببرن
با جواب درون خودشون چیکار می کنن
بگذریم اومدم از تو بپرسم تو چرا
تو ! تویی که لحظه ای ازم دور میموندی
طپش قلب می گرفتی چی شد
چقدر زود فراموشت شدم بیخیال
زیاد حالم خوب نیست و حال و حوصله ی حرف زدن ندارم
صدامو که میشنوی فقط چند کلمه بهت میگم
اونم اینکه از اون کوچه ای که بود
همیشه با هم رد میشدیم
کوچمون اسمش بود کوچمون
از سر کوچه تا ته کوچه با هم می رفتیم یادته
چقد غمگینه دنیا وقتی که چشمات منو از یاد میبره
دیگه نمی بینم اون روز و که نشستی روبروی منو
اما گاهی توو خیالم دستاتو توو دستام می گیرما
اینم درست مث قصه زاغ و روباهه ساده و زودباور
از تموم دنیا دلم فقط به تو خوب بود بی انصاف
حالا تو نیستی و منم از دنیا سیره سیره سیر
راستی هنوزم مث قدیما
از سر کوچه تا خونه راه میرم اونم با تو
جای تو با خودم حرف میزنم جای تو با خودم درگیرم
حس می کنم کنارمی و لحظه ایم ازم دور نیستی
ولی هنوزم از کوچه تا خونه تنهایی راه میرم
برو دنیاتو بساز
با خنده های کسی که پیششی اما غافل نشیا
یکی با اشک چشماش سیلابی برات می سازه که
دنیاتو ویرون می کنه
به وقتش تو هم میای میگی می خوام
از سر کوچمون تا خونه پیاده راه برم
ولی خبر نداری که دیگه کوچمون وجود نداره
۴.۹k
۳۰ آبان ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.