به زیبایی چشمانت قسم بدجور دلتنگم
به زیبایی چشمانت قسم بدجور دلتنگم
دگر چیزی نمانده از دلم بدجور دلتنگم
کمان ابروی من!گیرم میان ابروان تو
میان آن دو شمشیر دو دم بدجور دلتنگم
زخوبی با بدی حال خود چیزی نمیدانم
نمی دانم وجودم یا عدم بدجور دلتنگم
تو شرح سوره زلزال و من یک قلعه کهنه
که لرزاندی مرا چون ارگ بم بدجور دلتنگم
میان مردم اما دزدکی من دوستت دارم
چنین هستم به سرقت متهم بدجور دلتنگم
ز بعد تو به غیر از غم سراغم را نمیگیرد
رفیق روز و شبهام است غم بدجور دلتنگم
بیا مثل ستاره هاتو هم چشمک بزن ای ماااااه
به زیبایی چشمانت قسم بدجوووور دلتنگم
دگر چیزی نمانده از دلم بدجور دلتنگم
کمان ابروی من!گیرم میان ابروان تو
میان آن دو شمشیر دو دم بدجور دلتنگم
زخوبی با بدی حال خود چیزی نمیدانم
نمی دانم وجودم یا عدم بدجور دلتنگم
تو شرح سوره زلزال و من یک قلعه کهنه
که لرزاندی مرا چون ارگ بم بدجور دلتنگم
میان مردم اما دزدکی من دوستت دارم
چنین هستم به سرقت متهم بدجور دلتنگم
ز بعد تو به غیر از غم سراغم را نمیگیرد
رفیق روز و شبهام است غم بدجور دلتنگم
بیا مثل ستاره هاتو هم چشمک بزن ای ماااااه
به زیبایی چشمانت قسم بدجوووور دلتنگم
۱.۱k
۲۸ آذر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.