میخواستم عزیز تو باشم خدا نخواست
میخواستم عزیز تو باشم خدا نخواست
همراه و همگریز تو باشم خدا نخواست
میخواستم که ماهی غمگین برکه ای
در دستهای لیز تو باشم خدا نخواست
گفتـم در این زمانه ی کج فهمِ کند ذهن
مجنون چشم تیز تو باشم خدا نخواست
میخواستم که مجلس ختمی برای این
پائیز برگــریز تو باشـم خدا نخواست
آه ای پری هر چه غزل گریــــه! خواستم
بیــت ترانه ای ز تو باشم خدا نخواست
مظلوم ساکتم! به خدا دوست داشتم
یارِ ستمْ ستیز تو باشم خدا نخواست
نفرین به من که پوچی دستم بزرگ بود
می خواستم عزیز تو باشم خدا نخواست
همراه و همگریز تو باشم خدا نخواست
میخواستم که ماهی غمگین برکه ای
در دستهای لیز تو باشم خدا نخواست
گفتـم در این زمانه ی کج فهمِ کند ذهن
مجنون چشم تیز تو باشم خدا نخواست
میخواستم که مجلس ختمی برای این
پائیز برگــریز تو باشـم خدا نخواست
آه ای پری هر چه غزل گریــــه! خواستم
بیــت ترانه ای ز تو باشم خدا نخواست
مظلوم ساکتم! به خدا دوست داشتم
یارِ ستمْ ستیز تو باشم خدا نخواست
نفرین به من که پوچی دستم بزرگ بود
می خواستم عزیز تو باشم خدا نخواست
۴.۴k
۰۴ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.