زاینده رود مرده ام بار دگر هم جان گرفت،
زاینده رود مرده ام بار دگر هم جان گرفت،
بهمن برای دردمان، یک نسخه ی درمان گرفت!
در این زمستان و خزان، در فصل باران و جنون،
لبهای خشک اصفهان، بوی نم باران گرفت.
بر چهره های غم زده، لبخند گرمی سرزده،
درد غم و آشفتگی، در جوشش سامان گرفت.
پل ها ترک برداشته، از داغ دوری و فراق،
شکر خدا، زاینده رود ترخیص از زندان گرفت!
رگهای خشک اصفهان پر شد ز خون زندگی،
وقتی که قلب اصفهان با این تپش ها جان گرفت...
بهمن برای دردمان، یک نسخه ی درمان گرفت!
در این زمستان و خزان، در فصل باران و جنون،
لبهای خشک اصفهان، بوی نم باران گرفت.
بر چهره های غم زده، لبخند گرمی سرزده،
درد غم و آشفتگی، در جوشش سامان گرفت.
پل ها ترک برداشته، از داغ دوری و فراق،
شکر خدا، زاینده رود ترخیص از زندان گرفت!
رگهای خشک اصفهان پر شد ز خون زندگی،
وقتی که قلب اصفهان با این تپش ها جان گرفت...
۲.۶k
۰۶ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.