گنجشك ميخنديد! به اينكه چرا هر روز بي هيچ پولي برايش دانه ميپاشم و من ميگريستم به اينكه حتي او هم محبت مرا ازسادگي ام ميپنداشت!
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.