ظلم در نهج البلاغه
ظلم در نهج البلاغه
1. زشت ترین نوع ستم
ظلم الضعیف أفحش الظلم.
ستم کردن به ناتوان، زشت ترین نوع ستم است.1
2. صلاح روزگار
اذا استولی الصلاح علی الزمان و أهله، ثم أساء رجل الظن برجل لم تظهر منه حوبة فقد ظلم! و اذا استولی الفساد علی الزمان و أهله، فأحسن رجل الظن برجل فقد غرر !
هرگاه صلاح و شایستگی بر روزگار و اهلش حاکم شد، اگر شخصی به دیگری که گناهی از او ظاهر نشده گمان بد برد، ستم کرده است؛ و هنگامی که فساد و تباهی بر زمان و اهلش مستولی شده باشد، اگر کسی به دیگری خوش گمان باشد خود را فریب داده است.2
3. میزان بین خود و دیگران
یا بنی! اجعل نفسک میزانا فیما بینک و بین غیرک، فأحبب لغیرک ما تحب لنفسک، و اکره له ما تکره لها، و لا تظلم کما لا تحب أن تُظلَم، و أحسن کما تحب أن یُحسن الیک، و استقبح من نفسک ما تستقبحه من غیرک، و ارضِ من الناس بما ترضاه لهم من نفسک.
فرزندم! خویشتن را معیار و میزان بین خود و دیگران قرار بده، پس آن چه برای خود دوست می داری برای دیگران هم دوست بدار و آن چه برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند و همان گونه که دوست نداری به تو ستم شود ستم نکن و همان طور که دوست داری به تو نیکی شود به دیگران نیکی کن و آن چه برای خود زشت می داری، برای دیگران هم زشت بشمار و به همان چیزی برای مردم راضی باش که برای خود راضی هستی.3
4. بدترین توشه در قیامت
بئس الزاد الی المعاد، العدوان علی العباد.
بد توشه ای است برای روز جزا، ستم کردن بر بندگان خدا.4
5. حال آغازگر ستم در قیامت
للظالم البادی غداً بکفه عضة.
آن که آغازگر ستم است فردای قیامت دستش را (از پشیمانی) به دندان بگزد.5
6. امر به معروف و نهی از منکر
رحم الله رجلا رأی حقا فأعان علیه، أو رأی جورا فردّه و کان عونا بالحق علی صاحبه.
رحمت خدا بر کسی که چون حقی را دید، یاری اش کرد و چون ستمی را دید از آن جلوگیری کرد و حق را در برابر ستمگر یاری رساند.6
7. نحوه قسم دادن ستمکار
أحلفوا الظالم اذا أردتم یمینه بأنه بریء من حول الله و قوته؛ فانه اذا حلف بها کاذبا عوجل العقوبة، و اذا حلف بالله الذی لا اله الا هو لم یعاجل، لانه قد وحّد الله تعالی.
ستمکار را اگر خواستید قسم دهید به این عبارت سوگند دهید: از حول و قوه خداوند بیزار هستم اگر چنین کنم، زیرا اگر به این عبارت به دروغ سوگند بخورد، در مجازاتش شتاب شود؛ اما اگر سوگند بخورد به خدایی که جز او خدایی نیست در عقوبتش شتاب نشود؛ زیرا خداوند تعالی را به یگانگی یاد کرده است.7
8. سرانجام شوم ستم
الله الله فی عاجل البغی، و آجلِ وخامة الظلم.
خدا را، خدا را بپرهیزید از سرکشی در این دنیا و از کیفر ناخوشایند ستم در آخرت.8
9. دو عامل تباهی دین و دنیا
ان البغی و الزور یوتغان المرء فی دینه و دنیاه، و یُبدیان خلله عند من یَعیبُه.
همانا ستمگری و دروغگویی دین و دنیای آدمی را تباه می کنند و معایب او را در نظر عیب جویانش آشکار می سازند. 9
10. شکست حتمی ستمکار
لا تدعون الی مبارزة، و ان دُعیت الیها فأجِب، فان الداعی باغٍ، و الباغی مصروع.
امام علیه السلام به فرزندش حضرت حسن علیه السلام فرمود: کسی را به مبارزه دعوت نکن، اما اگر تو را به مبارزه طلبیدند، اجابت کن؛ زیرا دعوت کننده به مبارزه ستمکار است و ستمکار در هر حال شکست خورده است.10
11. انتقام گرفتن از ستمگر
أیها الناس! أعینونی علی أنفسکم، و ایمُ الله لانصفنّ المظلوم من ظالمه، و لاقودنّ الظالم بخزامته حتی أورده منهل الحق و ان کان کارهاً.
ای مردم ! مرا برای اصلاح نفوس خودتان یاری کنید و سوگند به خدا داد مظلوم را از ظالمش می ستانم و افسار ستمکاران را می گیرم و او را تا چشمه سار حق می کشانم اگرچه او نخواهد.11
12. در این روزگار خوش بین مباش !
اذا استولی الفساد علی الزمان و أهله، فأحسن رجل الظن برجل، فقد غرّر !
هرگاه نادرستی بر روزگار و مردم آن چیره گردد و با چنین وضعی انسانی به انسان دیگر خوش بین باشد، بی گمان فریب خورده است.12
13. مغلوب حقیقی
ما ظفر من ظفر الاثم به، و الغالب بالشر مغلوب.
کسی که به ارتکاب گناه پیروز شود (در حقیقت) پیروز نباشد و کسی که با ستم غلبه کند (در واقع) مغلوب است.13
14. عاقبت ستمگر
من سَلّ سیف البغی قُتل به.
آن کس که تیغ ستم برکشد، خود با آن کشته شود.14
15. گناهکار بودن ستمگر
من بالغ فی الخصومة أثم، و من قصّرَ فیها ظُلِم.
هر کس در دشمنی شدت به خرج بدهد، مرتکب گناه شده و کسی که کوتاهی کند مورد ستم واقع شده است.15
16. انواع ستم
ألا و ان الظلم ثلاثة: فظلم لا یغفر، و ظلم لا یترک، و ظلم مغفور لا یطلب. فأما الظلم الذی لا یغفر فالشرک بالله، قال الله تعالی: (ان الله لا یغفر أن یُشرک به). و أما الظلم الذی یغفر فظلم العبد نفسه عند بعض الهنات، و أما الظلم الذی لا یترک فظلم العباد بعضهم
1. زشت ترین نوع ستم
ظلم الضعیف أفحش الظلم.
ستم کردن به ناتوان، زشت ترین نوع ستم است.1
2. صلاح روزگار
اذا استولی الصلاح علی الزمان و أهله، ثم أساء رجل الظن برجل لم تظهر منه حوبة فقد ظلم! و اذا استولی الفساد علی الزمان و أهله، فأحسن رجل الظن برجل فقد غرر !
هرگاه صلاح و شایستگی بر روزگار و اهلش حاکم شد، اگر شخصی به دیگری که گناهی از او ظاهر نشده گمان بد برد، ستم کرده است؛ و هنگامی که فساد و تباهی بر زمان و اهلش مستولی شده باشد، اگر کسی به دیگری خوش گمان باشد خود را فریب داده است.2
3. میزان بین خود و دیگران
یا بنی! اجعل نفسک میزانا فیما بینک و بین غیرک، فأحبب لغیرک ما تحب لنفسک، و اکره له ما تکره لها، و لا تظلم کما لا تحب أن تُظلَم، و أحسن کما تحب أن یُحسن الیک، و استقبح من نفسک ما تستقبحه من غیرک، و ارضِ من الناس بما ترضاه لهم من نفسک.
فرزندم! خویشتن را معیار و میزان بین خود و دیگران قرار بده، پس آن چه برای خود دوست می داری برای دیگران هم دوست بدار و آن چه برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند و همان گونه که دوست نداری به تو ستم شود ستم نکن و همان طور که دوست داری به تو نیکی شود به دیگران نیکی کن و آن چه برای خود زشت می داری، برای دیگران هم زشت بشمار و به همان چیزی برای مردم راضی باش که برای خود راضی هستی.3
4. بدترین توشه در قیامت
بئس الزاد الی المعاد، العدوان علی العباد.
بد توشه ای است برای روز جزا، ستم کردن بر بندگان خدا.4
5. حال آغازگر ستم در قیامت
للظالم البادی غداً بکفه عضة.
آن که آغازگر ستم است فردای قیامت دستش را (از پشیمانی) به دندان بگزد.5
6. امر به معروف و نهی از منکر
رحم الله رجلا رأی حقا فأعان علیه، أو رأی جورا فردّه و کان عونا بالحق علی صاحبه.
رحمت خدا بر کسی که چون حقی را دید، یاری اش کرد و چون ستمی را دید از آن جلوگیری کرد و حق را در برابر ستمگر یاری رساند.6
7. نحوه قسم دادن ستمکار
أحلفوا الظالم اذا أردتم یمینه بأنه بریء من حول الله و قوته؛ فانه اذا حلف بها کاذبا عوجل العقوبة، و اذا حلف بالله الذی لا اله الا هو لم یعاجل، لانه قد وحّد الله تعالی.
ستمکار را اگر خواستید قسم دهید به این عبارت سوگند دهید: از حول و قوه خداوند بیزار هستم اگر چنین کنم، زیرا اگر به این عبارت به دروغ سوگند بخورد، در مجازاتش شتاب شود؛ اما اگر سوگند بخورد به خدایی که جز او خدایی نیست در عقوبتش شتاب نشود؛ زیرا خداوند تعالی را به یگانگی یاد کرده است.7
8. سرانجام شوم ستم
الله الله فی عاجل البغی، و آجلِ وخامة الظلم.
خدا را، خدا را بپرهیزید از سرکشی در این دنیا و از کیفر ناخوشایند ستم در آخرت.8
9. دو عامل تباهی دین و دنیا
ان البغی و الزور یوتغان المرء فی دینه و دنیاه، و یُبدیان خلله عند من یَعیبُه.
همانا ستمگری و دروغگویی دین و دنیای آدمی را تباه می کنند و معایب او را در نظر عیب جویانش آشکار می سازند. 9
10. شکست حتمی ستمکار
لا تدعون الی مبارزة، و ان دُعیت الیها فأجِب، فان الداعی باغٍ، و الباغی مصروع.
امام علیه السلام به فرزندش حضرت حسن علیه السلام فرمود: کسی را به مبارزه دعوت نکن، اما اگر تو را به مبارزه طلبیدند، اجابت کن؛ زیرا دعوت کننده به مبارزه ستمکار است و ستمکار در هر حال شکست خورده است.10
11. انتقام گرفتن از ستمگر
أیها الناس! أعینونی علی أنفسکم، و ایمُ الله لانصفنّ المظلوم من ظالمه، و لاقودنّ الظالم بخزامته حتی أورده منهل الحق و ان کان کارهاً.
ای مردم ! مرا برای اصلاح نفوس خودتان یاری کنید و سوگند به خدا داد مظلوم را از ظالمش می ستانم و افسار ستمکاران را می گیرم و او را تا چشمه سار حق می کشانم اگرچه او نخواهد.11
12. در این روزگار خوش بین مباش !
اذا استولی الفساد علی الزمان و أهله، فأحسن رجل الظن برجل، فقد غرّر !
هرگاه نادرستی بر روزگار و مردم آن چیره گردد و با چنین وضعی انسانی به انسان دیگر خوش بین باشد، بی گمان فریب خورده است.12
13. مغلوب حقیقی
ما ظفر من ظفر الاثم به، و الغالب بالشر مغلوب.
کسی که به ارتکاب گناه پیروز شود (در حقیقت) پیروز نباشد و کسی که با ستم غلبه کند (در واقع) مغلوب است.13
14. عاقبت ستمگر
من سَلّ سیف البغی قُتل به.
آن کس که تیغ ستم برکشد، خود با آن کشته شود.14
15. گناهکار بودن ستمگر
من بالغ فی الخصومة أثم، و من قصّرَ فیها ظُلِم.
هر کس در دشمنی شدت به خرج بدهد، مرتکب گناه شده و کسی که کوتاهی کند مورد ستم واقع شده است.15
16. انواع ستم
ألا و ان الظلم ثلاثة: فظلم لا یغفر، و ظلم لا یترک، و ظلم مغفور لا یطلب. فأما الظلم الذی لا یغفر فالشرک بالله، قال الله تعالی: (ان الله لا یغفر أن یُشرک به). و أما الظلم الذی یغفر فظلم العبد نفسه عند بعض الهنات، و أما الظلم الذی لا یترک فظلم العباد بعضهم
۲۹.۵k
۱۴ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.