آنقدر گشته ام آواره که امثالم نیست
آنقدر گشته ام آواره که امثالم نیست
در قفس مانده ام و ذوق پر و بالم نیست
آنقدر سخت گذشته ست به من امسالم
دم عید است ولی شادی هر سالم نیست
باز می خندم و از درد فقط لبریزم
شادی صورت من هیچ در احوالم نیست
از دل خانه به بیرون بزنم باید من
که هوا سرد ولی دستکش و شالم نیست....
در قفس مانده ام و ذوق پر و بالم نیست
آنقدر سخت گذشته ست به من امسالم
دم عید است ولی شادی هر سالم نیست
باز می خندم و از درد فقط لبریزم
شادی صورت من هیچ در احوالم نیست
از دل خانه به بیرون بزنم باید من
که هوا سرد ولی دستکش و شالم نیست....
۲۸۶
۳۰ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.