از باغ می*برند چراغانی*ات کنند
از باغ می*برند چراغانی*ات کنند
تا کاج جشن*های زمستانی*ات کنند
پوشانده*اند "صبح" تو را "ابرهای تار"
تنها به این بهانه که بارانی*ات کنند
یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار می*برند که زندانی*ات کنند
ای گل گمان مبر به شب جشن می*روی
شاید به خاک مرده*ای ارزانی*ات کنند
یک نقطه بیش فرق "رحیم" و "رجیم" نیست
از نقطه*ای بترس که شیطانی*ات کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه است که قربانی*ات کنند
تا کاج جشن*های زمستانی*ات کنند
پوشانده*اند "صبح" تو را "ابرهای تار"
تنها به این بهانه که بارانی*ات کنند
یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار می*برند که زندانی*ات کنند
ای گل گمان مبر به شب جشن می*روی
شاید به خاک مرده*ای ارزانی*ات کنند
یک نقطه بیش فرق "رحیم" و "رجیم" نیست
از نقطه*ای بترس که شیطانی*ات کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه است که قربانی*ات کنند
۶.۹k
۰۱ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.