باغهای دلگشا در زیر پر باشد مرا
باغهای دلگشا در زیر پر باشد مرا
نیستم بلبل که بر گلشن نظر باشد مرا
چون جرس گلبانگ عشرت در سفر باشد مرا
سرمهی خاموشی من از سواد شهرهاست
دست دایم چون سبو در زیر سر باشد مرا
باده نتواند برون بردن مرا از فکر یار
بادبان کشتی از دامان تر باشد مرا
در محیط رحمت حق، چون حباب شوخچشم
گردبادی میتواند راهبر باشد مرا
منزل آسایش من محو در خود گشتن است
تیغ اگر چون کوه بر بالای سر باشد مرا
از گرانسنگی نمیجنبم ز جای خویشتن
قطرهی آبی اگر همچون گهر باشد مرا
میگذارم دست خود را چون صدف بر روی هم
نیستم بلبل که بر گلشن نظر باشد مرا
چون جرس گلبانگ عشرت در سفر باشد مرا
سرمهی خاموشی من از سواد شهرهاست
دست دایم چون سبو در زیر سر باشد مرا
باده نتواند برون بردن مرا از فکر یار
بادبان کشتی از دامان تر باشد مرا
در محیط رحمت حق، چون حباب شوخچشم
گردبادی میتواند راهبر باشد مرا
منزل آسایش من محو در خود گشتن است
تیغ اگر چون کوه بر بالای سر باشد مرا
از گرانسنگی نمیجنبم ز جای خویشتن
قطرهی آبی اگر همچون گهر باشد مرا
میگذارم دست خود را چون صدف بر روی هم
۱۸۲
۰۴ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.