پیرمردی که فرزندش در رابطه با نمره مشکلی داشت ، به دفتر آ
پیرمردی که فرزندش در رابطه با نمره مشکلی داشت ، به دفتر آمد.
وقتی دید حرفش به کرسی نمی نشیند ، با صدای بلند شروع کرد به فحش دادن و حرف های نامربوط زدن !
پیرمرد منتظر عکس العملی از طرف رجایی بود ، اما وقتی واکنشی ندید ، اتاق را ترک کرد ؛
دو سه نفر از اعضای دفتر گفتند :« این آقا این قدر توهین کرد ، بعد هم سرش را انداخت پایین و رفت و شما فقط نگاه کردید ؟! »
رجایی خندید و گفت :
« حالا فهمیدم واقعا انقلاب شده است و او هم یقین پیدا کرده که در این کشور انقلاب شده است ؛
چون اگر نمی فهمید ، اینجا نمی آمد و در حضور من که وزیرم ، این طور حرف نمی زد !
او می داند دیگر آن زمان که اگر کسی این طور حرف می زد ، دندان هایش را توی دهانش خرد می کردند ، گذشته است ... »
رییس جمهور شهید محمد علی رجایی
(بازخوانی اصول و آرمانهای انقلاب اسلامی در آستانه انتخابات)
گروه مردان بی ادعا
https://telegram.me/mardanebieddea
پس از ورود به کانال روی کلمه join کلیک کنید
وقتی دید حرفش به کرسی نمی نشیند ، با صدای بلند شروع کرد به فحش دادن و حرف های نامربوط زدن !
پیرمرد منتظر عکس العملی از طرف رجایی بود ، اما وقتی واکنشی ندید ، اتاق را ترک کرد ؛
دو سه نفر از اعضای دفتر گفتند :« این آقا این قدر توهین کرد ، بعد هم سرش را انداخت پایین و رفت و شما فقط نگاه کردید ؟! »
رجایی خندید و گفت :
« حالا فهمیدم واقعا انقلاب شده است و او هم یقین پیدا کرده که در این کشور انقلاب شده است ؛
چون اگر نمی فهمید ، اینجا نمی آمد و در حضور من که وزیرم ، این طور حرف نمی زد !
او می داند دیگر آن زمان که اگر کسی این طور حرف می زد ، دندان هایش را توی دهانش خرد می کردند ، گذشته است ... »
رییس جمهور شهید محمد علی رجایی
(بازخوانی اصول و آرمانهای انقلاب اسلامی در آستانه انتخابات)
گروه مردان بی ادعا
https://telegram.me/mardanebieddea
پس از ورود به کانال روی کلمه join کلیک کنید
۹۰۲
۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.