شعری از سهراب سپری عزیز
شعری از سهراب سپری عزیز
((سپیده))
در دور دست
قویی پریده بی گاه از خواب
شوید غبار نیل زبال و پر سپید
لب های جویبار
لبریز موج زمزمه در بستر سپید.
در هم دویده سایه و روشن.
لغزان میان خرمن و دوده
شبتاب می فروزد در آذر سپید.
همپای رقص نازک نی زار.
مرداب می گشاید چشم تر سپید.
خطی زنور روی سیاهی است:
گویی بر آبنوس درخشد زر سپید.
دیوار سایه ها شده ویران.
دست نگاه در افق دور
کاخی بلند ساخته با مرمر سپید
((سپیده))
در دور دست
قویی پریده بی گاه از خواب
شوید غبار نیل زبال و پر سپید
لب های جویبار
لبریز موج زمزمه در بستر سپید.
در هم دویده سایه و روشن.
لغزان میان خرمن و دوده
شبتاب می فروزد در آذر سپید.
همپای رقص نازک نی زار.
مرداب می گشاید چشم تر سپید.
خطی زنور روی سیاهی است:
گویی بر آبنوس درخشد زر سپید.
دیوار سایه ها شده ویران.
دست نگاه در افق دور
کاخی بلند ساخته با مرمر سپید
۸۵۴
۲۵ خرداد ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.