باران میبارید کودک نگاهی به سوراخ چکمه اش انداخت لبخندی زد سرش را روبه اسمان کرد و گفت : خدایا گریه نکن امشب میدوزمش .
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.