قسمت بیس هفت رمان آوازه زیره آب
قسمت بیس هفت رمان آوازه زیره آب
خیلی ریلکس هم نشسته بود..پاشو از زیره میز در اورد گف
-پاهاشون اینجوریه؟
اونم پا نداشت سم داشت!! یه داده خیلی بلنده دیه زدم و یهو از خواب پریدم..باورم نمیشد که خواب بوده سریع دست زدم ب پاهام و مطمئن شدم که جن نشدم یکم نفس کشیدم پاشدم لامپ رو روشن کردم یکم تو اتاقمو نگا کردم...خیالم ک راحت شد لامپو خاموش کردم و دوباره دراز کشیدم...یهو یکی درو باز کرد و اومد تو...منم که هنوز تو فازه خوابم بودم داد زدم
-یااااا شاهه چرااااااغ!!!
یهو لامپو روشن کرد...عه اینکه جن نیست کیانوشه!!
-زهره مار نصفه شبی چته مرتیکه؟!!
-نصفه شب مرض داری میای تو اتاق؟ قلبم افتاد تو شورتم!!!
-من دیدم لامپتو روشن کردی گفتم شاید تو هم خوابت نمیبره..
-خب بعدش؟
-حالم اصن خوش نیس به عنوان داداش یکم آرومم کو...
-من کاری دیه با شما ندارم...دیه خونوادم نیستین...فقط منتظرم دانشگام تموم شه دستم بره تو جیبه خودم ازتون جدا شم...چون به جای من حرفه یه دختریکه غریبه رو باور کردین!!
-الان خر نشو..
-ی عذ خواهیم نکو میخواستی بکشیم!!
-اصن حالم خوش نیس حوصلتو ندارم...
-به عنم!! واسم مهم نیستین..
-ولی تو واسه ما مهمی شیطانه رجیم!!
-اوه اوه..اینو!! این یکی از عن گذشته به چ*پ*م...
-من حوصله مسخره بازیای تو رو ندارم...فک کردم عادمی!!
-تو عادم باش!
رفت بیرون درم بست...منم پاشدم لامپو خاموش کردم...حیوونه دیه!! نمیدونه باید خاموش کنه!! رفتم گرفتم دوباره خوابیدم...
صبح ساعت 8 مهدی زنگ زده بهم
-ابووو خرررر!!! دمه صبی زنگ زدی که چی بشه؟!!
-انگشترم پیدا کردم!!
-به گوهم!!
-ممنون!!
-دیه گوه خوریه دیه ای نداری؟
-نه بگیر بکپ!! کپیده ی قشنگو!!
-خفه عامو...
-عامو تو بغله زن عامو...
گوشیو قط کردم...والا کله سحری!! صدای زنگه در اومد...مامانم درو باز کرد و بعدم از حرفاشون فهمیدم که کیا رفته بوده درخواست طلاق بده...من که دیه خوابم برد...ساعت 12 و نیم بیدار شدم مثه جت دویدم دسشویی...رفتم سره گوشیم از مهدی اس اومده بود که
-عااااادم باااش... :)
-گاااو.. :)))
بیخیال شدم رفتم حموم...بعدم که از حموم اومدم بیرون یه 5 دقیقه ای همینجور نشستم خشک ک شدم لباس پوشیدم یهو مامانم اومد داخل
-ناهار آمادست..
-ب من چ...
-خب حالا میتونی بیای سره سفره!!
-هه...بهت گفته بودم همه چیز که ثابت شد دیه یادم میره ک مامان دارم!!
-مسخره بازی در نیار خومن از کجا میدونستم؟
-من ک بهت گفتم
خیلی ریلکس هم نشسته بود..پاشو از زیره میز در اورد گف
-پاهاشون اینجوریه؟
اونم پا نداشت سم داشت!! یه داده خیلی بلنده دیه زدم و یهو از خواب پریدم..باورم نمیشد که خواب بوده سریع دست زدم ب پاهام و مطمئن شدم که جن نشدم یکم نفس کشیدم پاشدم لامپ رو روشن کردم یکم تو اتاقمو نگا کردم...خیالم ک راحت شد لامپو خاموش کردم و دوباره دراز کشیدم...یهو یکی درو باز کرد و اومد تو...منم که هنوز تو فازه خوابم بودم داد زدم
-یااااا شاهه چرااااااغ!!!
یهو لامپو روشن کرد...عه اینکه جن نیست کیانوشه!!
-زهره مار نصفه شبی چته مرتیکه؟!!
-نصفه شب مرض داری میای تو اتاق؟ قلبم افتاد تو شورتم!!!
-من دیدم لامپتو روشن کردی گفتم شاید تو هم خوابت نمیبره..
-خب بعدش؟
-حالم اصن خوش نیس به عنوان داداش یکم آرومم کو...
-من کاری دیه با شما ندارم...دیه خونوادم نیستین...فقط منتظرم دانشگام تموم شه دستم بره تو جیبه خودم ازتون جدا شم...چون به جای من حرفه یه دختریکه غریبه رو باور کردین!!
-الان خر نشو..
-ی عذ خواهیم نکو میخواستی بکشیم!!
-اصن حالم خوش نیس حوصلتو ندارم...
-به عنم!! واسم مهم نیستین..
-ولی تو واسه ما مهمی شیطانه رجیم!!
-اوه اوه..اینو!! این یکی از عن گذشته به چ*پ*م...
-من حوصله مسخره بازیای تو رو ندارم...فک کردم عادمی!!
-تو عادم باش!
رفت بیرون درم بست...منم پاشدم لامپو خاموش کردم...حیوونه دیه!! نمیدونه باید خاموش کنه!! رفتم گرفتم دوباره خوابیدم...
صبح ساعت 8 مهدی زنگ زده بهم
-ابووو خرررر!!! دمه صبی زنگ زدی که چی بشه؟!!
-انگشترم پیدا کردم!!
-به گوهم!!
-ممنون!!
-دیه گوه خوریه دیه ای نداری؟
-نه بگیر بکپ!! کپیده ی قشنگو!!
-خفه عامو...
-عامو تو بغله زن عامو...
گوشیو قط کردم...والا کله سحری!! صدای زنگه در اومد...مامانم درو باز کرد و بعدم از حرفاشون فهمیدم که کیا رفته بوده درخواست طلاق بده...من که دیه خوابم برد...ساعت 12 و نیم بیدار شدم مثه جت دویدم دسشویی...رفتم سره گوشیم از مهدی اس اومده بود که
-عااااادم باااش... :)
-گاااو.. :)))
بیخیال شدم رفتم حموم...بعدم که از حموم اومدم بیرون یه 5 دقیقه ای همینجور نشستم خشک ک شدم لباس پوشیدم یهو مامانم اومد داخل
-ناهار آمادست..
-ب من چ...
-خب حالا میتونی بیای سره سفره!!
-هه...بهت گفته بودم همه چیز که ثابت شد دیه یادم میره ک مامان دارم!!
-مسخره بازی در نیار خومن از کجا میدونستم؟
-من ک بهت گفتم
۸.۸k
۰۴ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.