سانحــه عِـــشق:
سانحــه عِـــشق:
#پارت2
_ سلام دوستام
مهسا_آوا هنوز حاضر نشدی؟ آخه تو چرا انقدر لفتی؟
رفتم سمت میز آرایشی
_ خب الان آماده میشم دیگه
ساناز_زهر مار زود باش
داشتم رژ میزدم که مامانم اومد تو اتاق
_سلام دخترا میخواین برین؟
ساناز_ سلام خاله جون اگه آوا خانم از آینه دل بکنن بله
مامانم خندید و یه پلاستیک که 3 تا لقمه توش بود رو داد به مهسا و گفت_اینو بخورید که میدونم صبحانه نخوردید.
_ وا مامان مگه ساعت چنده؟
_ساعت 8
کرم ضد آفتابی که دستم بود و پرت کردم طرف ساناز
_ تو روحت ساناز چرا الان منو بیدار کردی؟
مهسا خندید _بابا این منو ساعت 6 بیدار کرده
_برات دارم
ساناز خندید _ به من چه ، میونستم لفتش میدی زود بیدارت کردم و لقمه رو گاز زد.
شالو سرم کردم و ساعتمو برداشتمو به دستم بستم ، وقتی دوش گرفتن با عطرم تموم شد پرتش کردم تو کیفمو چمدونمو برداشتم و گفتم بریم .
ساناز و مهسا هم پشت سرم اومدن بیرون ، رفتم تو آشپز خونه
_ مامان ما رفتیم
_ به سلامت
با ماشین ساناز میرفتیمو لازم به برداشتن سوییچ ماشینم نبود. کفش های اسپرتمو پام کردم و در و باز کردم و بیرون اومدیم. ساناز صندوقو زد و منم چمدونو توش گذاشتم قرار بود یه هفته ای بمونیمو منم کله اتاقو برداشته بودم و تو چمدون جا دادم.
سوار پرشیای سفید ساناز شدیم خم شدمو فلشمو تو دستگاه گذاشتم و صداشو زیاد کردم.
سانحــه عِـــشق
ژانر : طنز ، هیجانی
همیشه پارت داریم...
https://t.me/romansaneheshgh
#پارت2
_ سلام دوستام
مهسا_آوا هنوز حاضر نشدی؟ آخه تو چرا انقدر لفتی؟
رفتم سمت میز آرایشی
_ خب الان آماده میشم دیگه
ساناز_زهر مار زود باش
داشتم رژ میزدم که مامانم اومد تو اتاق
_سلام دخترا میخواین برین؟
ساناز_ سلام خاله جون اگه آوا خانم از آینه دل بکنن بله
مامانم خندید و یه پلاستیک که 3 تا لقمه توش بود رو داد به مهسا و گفت_اینو بخورید که میدونم صبحانه نخوردید.
_ وا مامان مگه ساعت چنده؟
_ساعت 8
کرم ضد آفتابی که دستم بود و پرت کردم طرف ساناز
_ تو روحت ساناز چرا الان منو بیدار کردی؟
مهسا خندید _بابا این منو ساعت 6 بیدار کرده
_برات دارم
ساناز خندید _ به من چه ، میونستم لفتش میدی زود بیدارت کردم و لقمه رو گاز زد.
شالو سرم کردم و ساعتمو برداشتمو به دستم بستم ، وقتی دوش گرفتن با عطرم تموم شد پرتش کردم تو کیفمو چمدونمو برداشتم و گفتم بریم .
ساناز و مهسا هم پشت سرم اومدن بیرون ، رفتم تو آشپز خونه
_ مامان ما رفتیم
_ به سلامت
با ماشین ساناز میرفتیمو لازم به برداشتن سوییچ ماشینم نبود. کفش های اسپرتمو پام کردم و در و باز کردم و بیرون اومدیم. ساناز صندوقو زد و منم چمدونو توش گذاشتم قرار بود یه هفته ای بمونیمو منم کله اتاقو برداشته بودم و تو چمدون جا دادم.
سوار پرشیای سفید ساناز شدیم خم شدمو فلشمو تو دستگاه گذاشتم و صداشو زیاد کردم.
سانحــه عِـــشق
ژانر : طنز ، هیجانی
همیشه پارت داریم...
https://t.me/romansaneheshgh
۸.۰k
۲۹ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.