پارت 32: من: بچه ها زشته فعلا آروم باشین . مامان از تو آش
پارت 32: من: بچه ها زشته فعلا آروم باشین . مامان از تو آشپزخونه بهمون گفت: بچه ها کیمچی رو درست کردم ولی الان ما باید بریم خونه عمت تولد پسرشه خواسته سورپرایزش کنه بمون گفته همتون بیاین اون جا میریم شبم دیگه میمونیم. جونگ کوک با تعجب به مامانش نگا کرد و گفت: مامان انتظار که نداری منم بیاام؟؟
مامان: اوو نه بابا من اصلا بشون نگفتم تو اومدی بوسان.
گائول دخترم باید ببخشی که تنهاتون میزارم. من: مامان این چه حرفیه بابت کیمچی هم ممنونم. خلاصه مامان و بابا رفتنو ما سه نفر خونه موندیم. نشسته بودیم پا تلوزیون کانالا رو میگشتیم. وی: اهه حوصلم پوکید چیزی نداره.
کوکی: بیاین جرئت حقیقت بازی کنیم. من: من هستم.
وی: من نیز هستم.نشستیم کف زمینو یه بطری هم گذاشتیم وسط. کوکی چرخوند .تهیونگ باید ازم میپرسید. وی: خوب جرئت یا حقیقت؟ من: اووووم یه بار ریسک میکنم جرئت.
وی: یوهاهاها خوب صبر کن فک کنم... کوکی: تهیونگ به جون خودت اگه بخوای گائولمو اذیت کنی میکشمت خودم.
وی: اه اه اه هیچی نگو خوب خانوم پارک آماده اید؟؟؟
من: خیر من هنوز وصیت نامه ننوشتم. وی: نه نیاز نیس فک نکنم بمیری. خوب باید پاشی با یه آهنگ خفن برقصی.
جونگ کوک چشاشو ریز کردو به ته ته نگا کرد.
من: الان دقیقا منظورت از خفن رقصیدن چیه؟؟؟؟
وی: خوب .. امم ینی نفهمیدی منظورمو حتما باید بگم؟؟؟
من: بگو دیگه وا. وی: خوب چجوری بگم .. اهم ... ینی.. باید... یه جورایی... خوب.... باید سکسی برقصی.
چشامو درشت کردمو بش زل زدم. جونگ کوک عصبی نگاش کردو گفت:الان چی گفتی؟فقط یه بار دیگه تکرار کن. وی : گفتم باید سکسی برقصه. کوک یکی زد پس سرش.
وی: خیلی بی شوعوری عوضی این خلاف قانون بازیه.
کوکی: خیلی پروویی این خلاف بازی نیس تو سکسی رقصیدن خانوم منو ببینی؟؟ وی: نه چه اشکالی داره؟؟
کوکی: خیلی پرروویییی تهیووونگ. وی: حالا هر چی هستم خوب گائول پاشو . لبامو گاز گرفتمو بلند شدم. به کوک نگا کردم.من: جونگ کوک چیکار کنم؟ کوکی: هر کاری میگه بکن وی: آهنگو پلی میکنم باید باش سکسی برقصی.
کوکی:ا ِِِِدرد اینقد هی سکسی سکسی نکنا میزنم شلو پلت میکنم میمونی رو دستمون. وی: برو بابا.
پروو یه آهنگ از میس آی گذاشته بود میگفت برقص. اولش هعی اسکول بازی در میوردم . تهیونگ آهنگو استوپ کرد. وی: هعی اگه اینطوری کنی تنبیه میشیا مثه بچه آدم برقص من: تهیونگ خواهش میکنم جونِ .... وی: جون خودتو بیخودی قسم نخور که نمیتونم ردش کنم. بدو کارتو بکن.
چشامو ریز کردمو به ته ته نگا کردم . میخواستم مثه آدم برقصم. ینی میخواستم واقعا سکسی برقصم. وی: وان تو تیری ردی... اکشن. آهنگو پلی کرد شروع کردم به رقصیدن واقعی رقصیدم. وی: اووو اووو اوووو براووو.
کوکی: ساکت شووو ببند دهنتووو. آخرش رو زانو نشستمو سرمو چرخونم. جونگ کوک با چشای گرد و متعجب بم نگا میکرد. پا شدمو بشون گفتم: خوب بود؟ هیچی نمیگفتن . دوباره پرسیدم: با شما دوتا اما. خوب بود؟
جونگ کوک آب دهنشو قورت دادو گفت: بلا رو نکرده بودی اینقد خوب میرقصی تالا برا من نرقصیده بودی .
وی: ببین جونگ کوک من باعث شدم رقصیدنشو ببینی.
کوکی:تو هیچی نگووو که اعصابتو ندارم. نشستمو بطریو چرخوندم بازم وی باید میپرسید البته این دفه از جونگکوک
کوکی: وای خدا. حقیقت. وی: خوب با ارزش ترین چیزی که تا حالا تو زندگیت داشتی چی بوده؟ جونگ کوک یه نگا به من انداختو گفت: ینی پیدا نیس؟ با ارزش ترین هدیه از طرف خدا برای من گائول بود حاضر نیستم با هیچی تو دنیا عوضش کنم تمام دنیامه نمیدونم اگه نبود من چطوری زندگی میکردم . اومدن اون تو زندگی من حتی از اینکه خواننده شدم برام خیلی مهم تر و با ارزش تره خیلی.
بش نگا کردم رفتمو بغلش کردم.دساشو دور کمرم حلقه کرد.
من: خیلی دوست دارم جونگ کوک . کوکی: من بیش تر.
وی: ای خدا هر چی میشه همو بغل میکنن میگن آه خیلی دوست دارم. زدیم زیر خنده . من: هان چیه سینگل خان.
وی: خودت سینگلی . پرروو تازه من سینگل نیستم دلت آب یه خواهر دارم اینقده مهربونه اسمش گائوله به هیچکسم نمیدمش . رفتم جلو لپشو کشیدم. من: معلومه که خواهرتم.
بازی که تموم شد جونگ کوک گفت: گائولم من میخوام برم حموم. من: باشه برو. کوک رفت حموم دوباره با وی نشستیم پا تلوزیون .نشسته بودم پهلوش دیدم یه آهی کشید. من: چی شد؟وی: نمیدونم چرا امشب حالم اصلا خوب نیس. رومو برگردوندمو با چشای گرد شده گفتم: وای سرت درد میکنه؟ دلت درد میکنه ؟ حالت تهوع داری؟ کمرت درد .... دسشو رو لبام گذاشت وی: اوووو چته من که چیزی نگفتم. من: پس چته؟ وی: نمیدونم چرا احساس تنهایی میکنم اگه دو رو دیگه شما دو تا ازدواج کنید که من تنها میشم. دساشو گرفتمو لبخند زدم. من: داداشم عزیزم منو جونگ کوک تنهات نمیزاریم هیچ وقت فهمیدی؟؟؟
وی: ولی الانم احساس
مامان: اوو نه بابا من اصلا بشون نگفتم تو اومدی بوسان.
گائول دخترم باید ببخشی که تنهاتون میزارم. من: مامان این چه حرفیه بابت کیمچی هم ممنونم. خلاصه مامان و بابا رفتنو ما سه نفر خونه موندیم. نشسته بودیم پا تلوزیون کانالا رو میگشتیم. وی: اهه حوصلم پوکید چیزی نداره.
کوکی: بیاین جرئت حقیقت بازی کنیم. من: من هستم.
وی: من نیز هستم.نشستیم کف زمینو یه بطری هم گذاشتیم وسط. کوکی چرخوند .تهیونگ باید ازم میپرسید. وی: خوب جرئت یا حقیقت؟ من: اووووم یه بار ریسک میکنم جرئت.
وی: یوهاهاها خوب صبر کن فک کنم... کوکی: تهیونگ به جون خودت اگه بخوای گائولمو اذیت کنی میکشمت خودم.
وی: اه اه اه هیچی نگو خوب خانوم پارک آماده اید؟؟؟
من: خیر من هنوز وصیت نامه ننوشتم. وی: نه نیاز نیس فک نکنم بمیری. خوب باید پاشی با یه آهنگ خفن برقصی.
جونگ کوک چشاشو ریز کردو به ته ته نگا کرد.
من: الان دقیقا منظورت از خفن رقصیدن چیه؟؟؟؟
وی: خوب .. امم ینی نفهمیدی منظورمو حتما باید بگم؟؟؟
من: بگو دیگه وا. وی: خوب چجوری بگم .. اهم ... ینی.. باید... یه جورایی... خوب.... باید سکسی برقصی.
چشامو درشت کردمو بش زل زدم. جونگ کوک عصبی نگاش کردو گفت:الان چی گفتی؟فقط یه بار دیگه تکرار کن. وی : گفتم باید سکسی برقصه. کوک یکی زد پس سرش.
وی: خیلی بی شوعوری عوضی این خلاف قانون بازیه.
کوکی: خیلی پروویی این خلاف بازی نیس تو سکسی رقصیدن خانوم منو ببینی؟؟ وی: نه چه اشکالی داره؟؟
کوکی: خیلی پرروویییی تهیووونگ. وی: حالا هر چی هستم خوب گائول پاشو . لبامو گاز گرفتمو بلند شدم. به کوک نگا کردم.من: جونگ کوک چیکار کنم؟ کوکی: هر کاری میگه بکن وی: آهنگو پلی میکنم باید باش سکسی برقصی.
کوکی:ا ِِِِدرد اینقد هی سکسی سکسی نکنا میزنم شلو پلت میکنم میمونی رو دستمون. وی: برو بابا.
پروو یه آهنگ از میس آی گذاشته بود میگفت برقص. اولش هعی اسکول بازی در میوردم . تهیونگ آهنگو استوپ کرد. وی: هعی اگه اینطوری کنی تنبیه میشیا مثه بچه آدم برقص من: تهیونگ خواهش میکنم جونِ .... وی: جون خودتو بیخودی قسم نخور که نمیتونم ردش کنم. بدو کارتو بکن.
چشامو ریز کردمو به ته ته نگا کردم . میخواستم مثه آدم برقصم. ینی میخواستم واقعا سکسی برقصم. وی: وان تو تیری ردی... اکشن. آهنگو پلی کرد شروع کردم به رقصیدن واقعی رقصیدم. وی: اووو اووو اوووو براووو.
کوکی: ساکت شووو ببند دهنتووو. آخرش رو زانو نشستمو سرمو چرخونم. جونگ کوک با چشای گرد و متعجب بم نگا میکرد. پا شدمو بشون گفتم: خوب بود؟ هیچی نمیگفتن . دوباره پرسیدم: با شما دوتا اما. خوب بود؟
جونگ کوک آب دهنشو قورت دادو گفت: بلا رو نکرده بودی اینقد خوب میرقصی تالا برا من نرقصیده بودی .
وی: ببین جونگ کوک من باعث شدم رقصیدنشو ببینی.
کوکی:تو هیچی نگووو که اعصابتو ندارم. نشستمو بطریو چرخوندم بازم وی باید میپرسید البته این دفه از جونگکوک
کوکی: وای خدا. حقیقت. وی: خوب با ارزش ترین چیزی که تا حالا تو زندگیت داشتی چی بوده؟ جونگ کوک یه نگا به من انداختو گفت: ینی پیدا نیس؟ با ارزش ترین هدیه از طرف خدا برای من گائول بود حاضر نیستم با هیچی تو دنیا عوضش کنم تمام دنیامه نمیدونم اگه نبود من چطوری زندگی میکردم . اومدن اون تو زندگی من حتی از اینکه خواننده شدم برام خیلی مهم تر و با ارزش تره خیلی.
بش نگا کردم رفتمو بغلش کردم.دساشو دور کمرم حلقه کرد.
من: خیلی دوست دارم جونگ کوک . کوکی: من بیش تر.
وی: ای خدا هر چی میشه همو بغل میکنن میگن آه خیلی دوست دارم. زدیم زیر خنده . من: هان چیه سینگل خان.
وی: خودت سینگلی . پرروو تازه من سینگل نیستم دلت آب یه خواهر دارم اینقده مهربونه اسمش گائوله به هیچکسم نمیدمش . رفتم جلو لپشو کشیدم. من: معلومه که خواهرتم.
بازی که تموم شد جونگ کوک گفت: گائولم من میخوام برم حموم. من: باشه برو. کوک رفت حموم دوباره با وی نشستیم پا تلوزیون .نشسته بودم پهلوش دیدم یه آهی کشید. من: چی شد؟وی: نمیدونم چرا امشب حالم اصلا خوب نیس. رومو برگردوندمو با چشای گرد شده گفتم: وای سرت درد میکنه؟ دلت درد میکنه ؟ حالت تهوع داری؟ کمرت درد .... دسشو رو لبام گذاشت وی: اوووو چته من که چیزی نگفتم. من: پس چته؟ وی: نمیدونم چرا احساس تنهایی میکنم اگه دو رو دیگه شما دو تا ازدواج کنید که من تنها میشم. دساشو گرفتمو لبخند زدم. من: داداشم عزیزم منو جونگ کوک تنهات نمیزاریم هیچ وقت فهمیدی؟؟؟
وی: ولی الانم احساس
۱۸۴.۳k
۱۶ تیر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.