دختر جهیزیه نه، ولی رنگ و رو که داشت
دختر جهیزیه نه، ولی رنگ و رو که داشت
گیریم آس و پاس.. ولی آبرو که داشت!
زنجیر و سینه ریز و گلوبند... نه! ولی
بغضی به وزن این همه را در گلو که داشت!
لبخند می زد از ته دل... نه، مگو که بود!
حس غرور جشن شما را، مگو که داشت
در خانه ی مجلل بخت احتیاج نه
اما هوایی از خفقان، از هوو که داشت!
او را به جرم هیچ، به جرم نداشتن!
بی دستبند برد به دنبال، او که داشت!
داماد پیرتر ز پدر! این چه صیغه ای ست؟!
دختر پدر نداشت، ولی آرزو که داشت!
گیریم آس و پاس.. ولی آبرو که داشت!
زنجیر و سینه ریز و گلوبند... نه! ولی
بغضی به وزن این همه را در گلو که داشت!
لبخند می زد از ته دل... نه، مگو که بود!
حس غرور جشن شما را، مگو که داشت
در خانه ی مجلل بخت احتیاج نه
اما هوایی از خفقان، از هوو که داشت!
او را به جرم هیچ، به جرم نداشتن!
بی دستبند برد به دنبال، او که داشت!
داماد پیرتر ز پدر! این چه صیغه ای ست؟!
دختر پدر نداشت، ولی آرزو که داشت!
۱.۲k
۱۰ تیر ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.