اعتبار این کتاب به خصوص یا به واقع اصیل قرآن کریم تا موقع
اعتبار این کتاب به خصوص یا به واقع اصیل قرآن کریم تا موقعی که مرگ جسمی آن نیامده ارزش اعتباری مطلق دارد و درغیر این صورت پیگرد قانون و قواعد الهی را دارا است و خداوند دعای جسمی و مادی برآورده نمی کند مگر برای فرصت عملی که برای جمع آوری فرصت معنوی برای پاسخ دادن دارا است که از آخر خواسته ی واقعی معنوی باشد . . .
اینکه بفهمید درسوی هدایت هستید نه درسوی گمراهی نشانه ی آن این است که حسی پر از ثبات را درمنطبق حقیقت درمنطبق انسانی بیشتر در خود احساس می کنید ویا حسی پر از ثبات را درمنطبق حقیقت درمنطبق انسانی کمتر در خود احساس نمی کنید که اگر رسیدید که همانا در درونتان حس پر از استقامت ویا حی پر از ثبات نسبت به دین مبین اسلام ناب محمدی کمرنگ است یا کمرنگ شده است هوشیار باشید که درجهت گمراهی هستید ویا افتاده اید و افراط پیشه کنید اگر افراط شما چنان رفت که صریح حس پر از استقامت شما به فراتر از دین مبین اسلام ناب محمدی به سوق رسید که معنایی کم شدن الزام به دین مبین اسلام ناب محمدی درعوض پر شدن الزام به خدا حس خواسته ی شما رسید و به حس شما به خاطر حس نسبت به خدا ویا خوبی دین مبین اسلام ناب محمدی را بیشتر زده می کرد و ارزش حس خدا ویا خوبی در درون شما عامل بر ارزش حس دین مبین اسلام ناب محمدی در درون شما شد شروع به تفریط کنید و خود را همانا درواقع به معنای ثبات درمنطبق انسانی حس خودتان را تنظیم کنید و پایدار نگه دارید نه در هدایت افراط درمنطبق انسانی می کنید همانا که عارف بدمسلک ویا عارف بی مسلک ویا دل پاک با کاستی اسلامی ویا دل پاک بدون اسلامی ویا مانند آن بیاید ویا بلعکس اینان که نه درهدایت تفریط درمنطبق انسانی می کنید بیاید فقط یک حسی کاملا برای معرف می شود بوده و درتنظیم آن دوری از آنان کوتاهی ننموده و تنظیم درمنطبق اصالت دین مبین اسلام ناب محمدی برحس پرثبات همانا درمنطبق انسانی است تنظیم کنید تا آنجا که جان به جان است نگه داشته تغییر نداده و این حس را هم داشته باشید..
بدانید من دیگر وظیفه ای ندارم هرچه پرسش و جواب و مانند آن می خواهید بپرسید دیگر من منظور و مسئول و مانند آن نیستم از این لحظه به بعد منظور و مسئول و مانند آن بر دوش نائبین همانا حکیم ویا علامه و امام (عامی یا غیرخاص) ویا رهبری و در دوره ی ظهور و حضور امام عصر از امام (خاص) است نه من چه از این کتاب و مسائل آن باشد چه از هر کتابی دیگر و مسائل آن و چه مانند آن باشد و من دیگر از اینجا به بعد کاملا مسئول نیستم و وظیفه ی تبلیغ و بلوغ دیانت و دینی و دین داری و مانند آن بر دوش صاحب قابل دسترس آن برای هرموقع می باشد و من را اصلا فراموش کنید و همانا به واقع من کسی خاص نیستم . چون اطاعت از صاحبانمان اطاعت از ما هم می شود ...
و سلام و تهنیت بر فرمانبرداران فرمانداران الهی . . .
می گویند دین مبین اسلام ناب محمدی خوب استعاره ای برای انسان توجیه است به آنان بگویید همانا اگر می توانید خوب استعاره ای برای انسان از این بهتر بیاورید اگر خوب استعاره برای انسان را خوب مطلق برای انسان ویا گرفته شده از تسلسل هایش برای درمنطبق انسانی نمی دانید...
۹
شما می گویید :
بزرگترین دشمن آرامش انسان ، مقایسه خود با دیگران است ! غافل از اینکه (حقیقتا غافل از هرگونه ظواهر) هرکسی ، درمسیری کاملا متفاوت (عملا) از دیگری درحال سفر و یادگیری است . . .
ما می گویم جمله از ریشه غلط است چون اختلاف ها و تفاوت ها و تمایزها از ذات ظواهر می آیند نه از ذات باطن ویا ذات عقلانی چون اندیشه و اندیشیدن مربوط به مسائل عقلانی است و عقل ذات وحدت خواه و وحدت پذیری را مقبول دارد نمی تواند در اندیشیدن من چیزی را بیابن که تو نیافتی مگر آنکه تداخل عین و احساس دراندیشه خودت بگذاری و من اندیشه ی خالی از احساس و عین و منافع درنظر داشته باشم آن موقع اندیشیدنمان مربوط به خودمان نیست مربوط به همگان حتی از اندیشیدن یک نفر می شود و دلیل اختلافات این است که بیشتر مردم یاد نگرفتن در اندیشیدن احساسات و سلیقه ی خود را وارد نکنند . . .
سالم ترین قلب آن نیست که قلب آن بیشتر باشد بلکه سالمترین قلب آن است که عقل چنان از قلب برتر بداند که حاضر باشد به خاطر عقل بر قلب خود پایمال بگذارد هرچند به قلب ویا دگرگونی که مربوط به دگرگونی نادیدنی است یا موضوعی حسی است نچندان ملاک دارد یعنی نه مخالفت دارد نه توجه ای به عنوان موافق دارد بلکه همانا نسبت به آن بی تفاوت یا بعضی خوشی های آن را امکان مریضی قلب بداند و بعضی ناخوشی های آن را امکان سلامتی قلب بداند است و بهترین در نقیص درصدد مطلق برای نقیص درصدد مطلق همانا مطلق ترین بودن برای نقیص درصدد مطلق نیست بلکه نقیص ترین درصددترین مطلق ترین برای نقیص درصدد مطلق است پس کسی که دربین انسان ها برتر می شود که تایید م
اینکه بفهمید درسوی هدایت هستید نه درسوی گمراهی نشانه ی آن این است که حسی پر از ثبات را درمنطبق حقیقت درمنطبق انسانی بیشتر در خود احساس می کنید ویا حسی پر از ثبات را درمنطبق حقیقت درمنطبق انسانی کمتر در خود احساس نمی کنید که اگر رسیدید که همانا در درونتان حس پر از استقامت ویا حی پر از ثبات نسبت به دین مبین اسلام ناب محمدی کمرنگ است یا کمرنگ شده است هوشیار باشید که درجهت گمراهی هستید ویا افتاده اید و افراط پیشه کنید اگر افراط شما چنان رفت که صریح حس پر از استقامت شما به فراتر از دین مبین اسلام ناب محمدی به سوق رسید که معنایی کم شدن الزام به دین مبین اسلام ناب محمدی درعوض پر شدن الزام به خدا حس خواسته ی شما رسید و به حس شما به خاطر حس نسبت به خدا ویا خوبی دین مبین اسلام ناب محمدی را بیشتر زده می کرد و ارزش حس خدا ویا خوبی در درون شما عامل بر ارزش حس دین مبین اسلام ناب محمدی در درون شما شد شروع به تفریط کنید و خود را همانا درواقع به معنای ثبات درمنطبق انسانی حس خودتان را تنظیم کنید و پایدار نگه دارید نه در هدایت افراط درمنطبق انسانی می کنید همانا که عارف بدمسلک ویا عارف بی مسلک ویا دل پاک با کاستی اسلامی ویا دل پاک بدون اسلامی ویا مانند آن بیاید ویا بلعکس اینان که نه درهدایت تفریط درمنطبق انسانی می کنید بیاید فقط یک حسی کاملا برای معرف می شود بوده و درتنظیم آن دوری از آنان کوتاهی ننموده و تنظیم درمنطبق اصالت دین مبین اسلام ناب محمدی برحس پرثبات همانا درمنطبق انسانی است تنظیم کنید تا آنجا که جان به جان است نگه داشته تغییر نداده و این حس را هم داشته باشید..
بدانید من دیگر وظیفه ای ندارم هرچه پرسش و جواب و مانند آن می خواهید بپرسید دیگر من منظور و مسئول و مانند آن نیستم از این لحظه به بعد منظور و مسئول و مانند آن بر دوش نائبین همانا حکیم ویا علامه و امام (عامی یا غیرخاص) ویا رهبری و در دوره ی ظهور و حضور امام عصر از امام (خاص) است نه من چه از این کتاب و مسائل آن باشد چه از هر کتابی دیگر و مسائل آن و چه مانند آن باشد و من دیگر از اینجا به بعد کاملا مسئول نیستم و وظیفه ی تبلیغ و بلوغ دیانت و دینی و دین داری و مانند آن بر دوش صاحب قابل دسترس آن برای هرموقع می باشد و من را اصلا فراموش کنید و همانا به واقع من کسی خاص نیستم . چون اطاعت از صاحبانمان اطاعت از ما هم می شود ...
و سلام و تهنیت بر فرمانبرداران فرمانداران الهی . . .
می گویند دین مبین اسلام ناب محمدی خوب استعاره ای برای انسان توجیه است به آنان بگویید همانا اگر می توانید خوب استعاره ای برای انسان از این بهتر بیاورید اگر خوب استعاره برای انسان را خوب مطلق برای انسان ویا گرفته شده از تسلسل هایش برای درمنطبق انسانی نمی دانید...
۹
شما می گویید :
بزرگترین دشمن آرامش انسان ، مقایسه خود با دیگران است ! غافل از اینکه (حقیقتا غافل از هرگونه ظواهر) هرکسی ، درمسیری کاملا متفاوت (عملا) از دیگری درحال سفر و یادگیری است . . .
ما می گویم جمله از ریشه غلط است چون اختلاف ها و تفاوت ها و تمایزها از ذات ظواهر می آیند نه از ذات باطن ویا ذات عقلانی چون اندیشه و اندیشیدن مربوط به مسائل عقلانی است و عقل ذات وحدت خواه و وحدت پذیری را مقبول دارد نمی تواند در اندیشیدن من چیزی را بیابن که تو نیافتی مگر آنکه تداخل عین و احساس دراندیشه خودت بگذاری و من اندیشه ی خالی از احساس و عین و منافع درنظر داشته باشم آن موقع اندیشیدنمان مربوط به خودمان نیست مربوط به همگان حتی از اندیشیدن یک نفر می شود و دلیل اختلافات این است که بیشتر مردم یاد نگرفتن در اندیشیدن احساسات و سلیقه ی خود را وارد نکنند . . .
سالم ترین قلب آن نیست که قلب آن بیشتر باشد بلکه سالمترین قلب آن است که عقل چنان از قلب برتر بداند که حاضر باشد به خاطر عقل بر قلب خود پایمال بگذارد هرچند به قلب ویا دگرگونی که مربوط به دگرگونی نادیدنی است یا موضوعی حسی است نچندان ملاک دارد یعنی نه مخالفت دارد نه توجه ای به عنوان موافق دارد بلکه همانا نسبت به آن بی تفاوت یا بعضی خوشی های آن را امکان مریضی قلب بداند و بعضی ناخوشی های آن را امکان سلامتی قلب بداند است و بهترین در نقیص درصدد مطلق برای نقیص درصدد مطلق همانا مطلق ترین بودن برای نقیص درصدد مطلق نیست بلکه نقیص ترین درصددترین مطلق ترین برای نقیص درصدد مطلق است پس کسی که دربین انسان ها برتر می شود که تایید م
۱۱.۵k
۱۴ مرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.