(p)
(p)
معجزه الهی (2)
بعضی می پندارند معجزه مسئله ای نیست بلکه مسئله مهم قبول و یا عدم قبول خداوند است. یعنی می گویند ما اگر خدا را قبول کردیم دیگر راجع به معجزه بحثی نداریم زیرا خدای مورد قبول ما قادر مطلق است و به حکم «ان الله علی کل شیی قدیر» او قدرت دارد مرده را زنده کند و از چوبی اژدها بسازد و رسول الل را در ظرف لحظه ای از مسجد الحرام به مسجد الاقصی ببرد و بلکه به همه آسمانها سیر دهد.
ولی بر خلاف این پندار مسئله به این سادگی ها نیست که اگر خدا را قبول کردیم مشکلات همه حل شده باشد.
توضیح اینکه:
1- بعضی ممکن است معجزه را اینطور تعریف کنند که: معجزه یعنی آنچه که بدون علت روی می دهد.
ولی این تعریف بسیار نادرست است و شاید مادی مسلکان و آنان که می خواهند معجزه را نفی کنند این نغمه را آغاز کرده اند و سپس کم و بیش به سر زبانها افتاده است.
زیرا کسانی که طرفدار معجزه هستند می خواهند آنرا دلیل بر چیزی بدانند و حال اینکه اگر معجزه بدون علت رخ داده باشد دلیل بر هیچ امری نخواهد بود!!
وانگهی اگر (بفرض محال) یک چیز بدون علت پیدا شود دیگر هیچ چیز را در عالم نمی شود اثبات کرد، نه اصلی از اصول علمی و طبیعی بر جای می ماند و نه از اصول فلسفی و کلامی، و حتی اثبات خدا هم متزلزل می گردد. چرا؟
زیرا ما خدا را بدلیل اینکه علت عالم است می شناسیم و اگر فرض کنیم که در هستی نظامی وجود ندارد بلکه ممکن است چیزی بدون علت پدید آید، این احتمال را که عالم بکلی صدفه و بدون علت پدید آمده است، نمی توانیم رد کنیم. پس تعریف برای معجزه بسیار نادرست است. (1)
2- ممکن است گروهی دیگر بگویند معجزه پیدایش چیزی بدون علت نیست، استثناء در قانون علیت نیست بلکه باین معناست که بجای علت واقعی یک شیئی علت دیگری جانشین آن می گردد و بالاخره معجزه یعنی جانشین شدن علتی بجای علت دیگر.
مثلا علت واقعی و حقیقی پیدایش انسان آمیزش دو انسان است حالا اگر این علت حقیقی کنار رود و جایش را به علت دیگری بدهد و انسانی از غیر طریق آمیزش دو انسان پدید آید، آن معجزه است.
این گفتار ناشی از عدم اطلاع بر علوم عقلی است زیرا پس از آنکه پذیرفتیم که در عالم، نظام علت و معلول حکمفرماست; این نظام یک نظام قراردادی نیست که بشود آنرا تغییر و تبدیل نمود بلکه طی یک رابطه حقیقی و واقعی و تخلف ناپذیر است.
یعنی در طبیعت اگر «الف » علت «ب » بود بین «الف و ب » یک رابطه واقعی و حقیقی بر قرار است که نه «الف » آنچنان رابطه را با غیر «ب » دارد و نه «ب » با غیر «الف » می تواند داشته باشد و هیچگاه «ب » بدون «الف » هستی نمی یابد. و بالاخره علت واقعی یک امر یک امر است و بس; و هیچ چیز با دو چیز نمی تواند رابطه علت و معلولی داشته باشد.
پس در مثال فوق هیچگاه نمی شود «ج » بجای «الف » بنشیند و یا بالعکس «د» بجای «ب » معلول «الف » گردد. (2)
3- در مقابل این دو تعریف تعریف سوم برای معجزه هست که اشکالات عقلی فوق به هیچ وجه بر آن وارد نمی گردد.
و آن اینستکه بگوئیم معجزه نه نفی قانون علیت است و نه نقض و استثناء آن، بلکه خرق ناموس طبیعت است.
فرق است میان خرق قانون علیت و خرق ناموس طبیعت. معجزه نه آن است که چیزی از غیر راه علت اصلی پدید آمده باشد بلکه آنچه از غیر مسیر و جریان عادی و طبیعی بوجود آمده است، معجزه نام دارد.
به بیان بهتر:
معجزه خارج شدن امری است از جریان عادی بنحوی که دخالت ماوراء الطبیعه در ان آشکار باشد.
با این بیان در پیدایش معجزه، علتی بجای علت دیگر نمی نشیند بلکه این مطلب که بین علت و معلول یک نوع رابطه حقیقی و تخلف ناپذیر برقرار است پذیرفته شده ولی مسئله معجزه بدین گونه توجیه می گردد که:
علل واعقی اشیاء برای بشر که می خواهد با علم و تجربه به آنها برسد همواره مجهول است و تنها خداوند آگاه بر علتهای واقعی اشیاء است و بشر بوسیله تجربه و آزمایش فقطبه یک سلسله تقارنات و ارتباطات دسترسی پیدا می کند و بیجا آنرا رابطه علیت می پندارد.
روی این حساب معجزه امری است که از غیر مسیر عادی که بشر تنها مسیر پیدایش آن امر پنداشته است پدید آید.
معجزه الهی (2)
بعضی می پندارند معجزه مسئله ای نیست بلکه مسئله مهم قبول و یا عدم قبول خداوند است. یعنی می گویند ما اگر خدا را قبول کردیم دیگر راجع به معجزه بحثی نداریم زیرا خدای مورد قبول ما قادر مطلق است و به حکم «ان الله علی کل شیی قدیر» او قدرت دارد مرده را زنده کند و از چوبی اژدها بسازد و رسول الل را در ظرف لحظه ای از مسجد الحرام به مسجد الاقصی ببرد و بلکه به همه آسمانها سیر دهد.
ولی بر خلاف این پندار مسئله به این سادگی ها نیست که اگر خدا را قبول کردیم مشکلات همه حل شده باشد.
توضیح اینکه:
1- بعضی ممکن است معجزه را اینطور تعریف کنند که: معجزه یعنی آنچه که بدون علت روی می دهد.
ولی این تعریف بسیار نادرست است و شاید مادی مسلکان و آنان که می خواهند معجزه را نفی کنند این نغمه را آغاز کرده اند و سپس کم و بیش به سر زبانها افتاده است.
زیرا کسانی که طرفدار معجزه هستند می خواهند آنرا دلیل بر چیزی بدانند و حال اینکه اگر معجزه بدون علت رخ داده باشد دلیل بر هیچ امری نخواهد بود!!
وانگهی اگر (بفرض محال) یک چیز بدون علت پیدا شود دیگر هیچ چیز را در عالم نمی شود اثبات کرد، نه اصلی از اصول علمی و طبیعی بر جای می ماند و نه از اصول فلسفی و کلامی، و حتی اثبات خدا هم متزلزل می گردد. چرا؟
زیرا ما خدا را بدلیل اینکه علت عالم است می شناسیم و اگر فرض کنیم که در هستی نظامی وجود ندارد بلکه ممکن است چیزی بدون علت پدید آید، این احتمال را که عالم بکلی صدفه و بدون علت پدید آمده است، نمی توانیم رد کنیم. پس تعریف برای معجزه بسیار نادرست است. (1)
2- ممکن است گروهی دیگر بگویند معجزه پیدایش چیزی بدون علت نیست، استثناء در قانون علیت نیست بلکه باین معناست که بجای علت واقعی یک شیئی علت دیگری جانشین آن می گردد و بالاخره معجزه یعنی جانشین شدن علتی بجای علت دیگر.
مثلا علت واقعی و حقیقی پیدایش انسان آمیزش دو انسان است حالا اگر این علت حقیقی کنار رود و جایش را به علت دیگری بدهد و انسانی از غیر طریق آمیزش دو انسان پدید آید، آن معجزه است.
این گفتار ناشی از عدم اطلاع بر علوم عقلی است زیرا پس از آنکه پذیرفتیم که در عالم، نظام علت و معلول حکمفرماست; این نظام یک نظام قراردادی نیست که بشود آنرا تغییر و تبدیل نمود بلکه طی یک رابطه حقیقی و واقعی و تخلف ناپذیر است.
یعنی در طبیعت اگر «الف » علت «ب » بود بین «الف و ب » یک رابطه واقعی و حقیقی بر قرار است که نه «الف » آنچنان رابطه را با غیر «ب » دارد و نه «ب » با غیر «الف » می تواند داشته باشد و هیچگاه «ب » بدون «الف » هستی نمی یابد. و بالاخره علت واقعی یک امر یک امر است و بس; و هیچ چیز با دو چیز نمی تواند رابطه علت و معلولی داشته باشد.
پس در مثال فوق هیچگاه نمی شود «ج » بجای «الف » بنشیند و یا بالعکس «د» بجای «ب » معلول «الف » گردد. (2)
3- در مقابل این دو تعریف تعریف سوم برای معجزه هست که اشکالات عقلی فوق به هیچ وجه بر آن وارد نمی گردد.
و آن اینستکه بگوئیم معجزه نه نفی قانون علیت است و نه نقض و استثناء آن، بلکه خرق ناموس طبیعت است.
فرق است میان خرق قانون علیت و خرق ناموس طبیعت. معجزه نه آن است که چیزی از غیر راه علت اصلی پدید آمده باشد بلکه آنچه از غیر مسیر و جریان عادی و طبیعی بوجود آمده است، معجزه نام دارد.
به بیان بهتر:
معجزه خارج شدن امری است از جریان عادی بنحوی که دخالت ماوراء الطبیعه در ان آشکار باشد.
با این بیان در پیدایش معجزه، علتی بجای علت دیگر نمی نشیند بلکه این مطلب که بین علت و معلول یک نوع رابطه حقیقی و تخلف ناپذیر برقرار است پذیرفته شده ولی مسئله معجزه بدین گونه توجیه می گردد که:
علل واعقی اشیاء برای بشر که می خواهد با علم و تجربه به آنها برسد همواره مجهول است و تنها خداوند آگاه بر علتهای واقعی اشیاء است و بشر بوسیله تجربه و آزمایش فقطبه یک سلسله تقارنات و ارتباطات دسترسی پیدا می کند و بیجا آنرا رابطه علیت می پندارد.
روی این حساب معجزه امری است که از غیر مسیر عادی که بشر تنها مسیر پیدایش آن امر پنداشته است پدید آید.
۲.۶k
۱۴ تیر ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.