باز هم شب شد و من ماندم و تکرار غزل
باز هم شب شد و من ماندم و تکرار غزل
قلمی دست من افتاد به اصرار غزل
مبحث هندسه و یک ورق کاغذ و بعد
محور عشق من و چرخش پرگار غزل....
امشبم دلتنگ شده ام ، نمیدانم
شاید برای تو یا شاید برای
روزهایی که نمی اید
از اینجا صدایت میڪنم..
تو از آنجا بشنو عشقم ، دلتنگم.
مبادا امشب دیر کنی،
تمام جانِ من
به همین دیدارهای شبانه اسٺ
رویاهایی که هر شب می بینم
تا زنده بمانم...
قلمی دست من افتاد به اصرار غزل
مبحث هندسه و یک ورق کاغذ و بعد
محور عشق من و چرخش پرگار غزل....
امشبم دلتنگ شده ام ، نمیدانم
شاید برای تو یا شاید برای
روزهایی که نمی اید
از اینجا صدایت میڪنم..
تو از آنجا بشنو عشقم ، دلتنگم.
مبادا امشب دیر کنی،
تمام جانِ من
به همین دیدارهای شبانه اسٺ
رویاهایی که هر شب می بینم
تا زنده بمانم...
۱.۵k
۰۱ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.