پارت 97
پارت 97
اخرش بغلم کرد و گفت وای سعیده مرسی ک هستی اگه نبودی نمیدونستم چیکار کنم
_وظیفس خواهری حالام برو بخواب ک امروز خسته شدی شب بخیری گفت و از
اتاقم رفت بیرون دراز کشیدم باز مهرداد
اومد توی ذهنمو با فکر اون به خواب رفتم.(مهرداد)وقتی دستشو گرفتم یهو مامانش صدام زد ناراحت شدم دوست
نداشتم بره ک رف بعدش دیدم با
مامانش میحرفه و تعجب میکنه و حرص میخوره دیگه تا اخر مراسم ازم فرار
میکرد واقعا توی اون لباس خواستنی شده بود اخر مراسم شد همه رفتن و
عقب موندم ک اخر از همه برم وقتی
همه رفتن رفتم سمتشو دستشو گرفتمو گفتم : بابت امشب ممنون واقعا خوش گذشت انشالله سپیده خانوم خوشبخت
بشن دستمو گرفت گفت :خاهش میکنم مرسی ممنون یهو سرمو بردم جلو و گفتم واقعا امشب خوشگل و خواستنی
شده بودی سرشو انداخت پایین ک لپاش سرخ و لبخند محوی زد از لبخندش لبخندی اومد روی لبم اومدم عقبو از همه
خدافظی کردمو سوار ماشین شدم اهنگ ماشینو یه اهنگ شاد ( نفس کی بودی ط ،علیرضا طلیسچی)رو پلی کردم و
زیادش کردم واقعا امشب شب خوبی بود حس خوبی داشتم با خوشحالی رفتم خونه و بعد یه دوش به فکر سعیده
و به امید اینکه سعیده همه چیو یادش بیاد و برگرده کنارم به خواب رفتم
صبح با یه حال خوب ک هیجوقت
نداشتمش بلند شدم امروز قراره خیلی کارا کنم ساعت 9 صبح بود تنهایی
نمیتونم این کارو کنم باید از یکی کمک
بگیرم اها فهمیدم از کی . بلندشدمو دست و صورتمو شستم و میز صبحونه رو واسه خودم چیدم دیگه واقعا از
تنهایی خوردن خسته شده بودم بعد صبحونم رفتم سمت گوشیمو و دنبال اسمش گشتم اها پیداش کردم زدم روش
و بعد چندتا بوق زیاد برداشت و با صدای خابالویی جواب داد:بله_الو سپیده _مهرداد تویی؟؟؟ _اره خودمم بد موقع
اخرش بغلم کرد و گفت وای سعیده مرسی ک هستی اگه نبودی نمیدونستم چیکار کنم
_وظیفس خواهری حالام برو بخواب ک امروز خسته شدی شب بخیری گفت و از
اتاقم رفت بیرون دراز کشیدم باز مهرداد
اومد توی ذهنمو با فکر اون به خواب رفتم.(مهرداد)وقتی دستشو گرفتم یهو مامانش صدام زد ناراحت شدم دوست
نداشتم بره ک رف بعدش دیدم با
مامانش میحرفه و تعجب میکنه و حرص میخوره دیگه تا اخر مراسم ازم فرار
میکرد واقعا توی اون لباس خواستنی شده بود اخر مراسم شد همه رفتن و
عقب موندم ک اخر از همه برم وقتی
همه رفتن رفتم سمتشو دستشو گرفتمو گفتم : بابت امشب ممنون واقعا خوش گذشت انشالله سپیده خانوم خوشبخت
بشن دستمو گرفت گفت :خاهش میکنم مرسی ممنون یهو سرمو بردم جلو و گفتم واقعا امشب خوشگل و خواستنی
شده بودی سرشو انداخت پایین ک لپاش سرخ و لبخند محوی زد از لبخندش لبخندی اومد روی لبم اومدم عقبو از همه
خدافظی کردمو سوار ماشین شدم اهنگ ماشینو یه اهنگ شاد ( نفس کی بودی ط ،علیرضا طلیسچی)رو پلی کردم و
زیادش کردم واقعا امشب شب خوبی بود حس خوبی داشتم با خوشحالی رفتم خونه و بعد یه دوش به فکر سعیده
و به امید اینکه سعیده همه چیو یادش بیاد و برگرده کنارم به خواب رفتم
صبح با یه حال خوب ک هیجوقت
نداشتمش بلند شدم امروز قراره خیلی کارا کنم ساعت 9 صبح بود تنهایی
نمیتونم این کارو کنم باید از یکی کمک
بگیرم اها فهمیدم از کی . بلندشدمو دست و صورتمو شستم و میز صبحونه رو واسه خودم چیدم دیگه واقعا از
تنهایی خوردن خسته شده بودم بعد صبحونم رفتم سمت گوشیمو و دنبال اسمش گشتم اها پیداش کردم زدم روش
و بعد چندتا بوق زیاد برداشت و با صدای خابالویی جواب داد:بله_الو سپیده _مهرداد تویی؟؟؟ _اره خودمم بد موقع
۵.۷k
۲۵ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.