ای صمیمی، ای دوست گاه و بیگاه لب پنجره خاطره ام می آیی... دیدن چشم سیاهت از دور آب بر آتش دل می پاشد آنقدر تشنه دیدار توام که به یک جرعه نگاه تو قناعت دارم دل من لک زده است گرمی دست تو را محتاجم....
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.