بزن باران...بزن اکنون...که اکنون فصل مرگ است...بزن برسنگ
بزن باران...بزن اکنون...که اکنون فصل مرگ است...بزن برسنگ سخت سینه من...بزن تا اب گرددکینه من...بزن برمرگزارسینه من...بزن برشاخه،اندیشه من...بزن من تیره ام...پاکم کن از درد...بزن باران...بزن برغصه من...بزن بر ریشه اندیشه من...بزن باران...بزن،این قصه آغازی ندارد...بزن،این غصه پایانی ندارد...منم قصه...منم غصه...منم درد...بزن باران...بزن من بی قرارم...من از نامردمی ها بی غبارم...شرابم خالصم...ابم زلالم...بزن بازان...بزن تا گل بروید...بزن تا سنگ هم از عشق گوید...بزن تا اززمین خورشید روید...بزن تا آسمان تفسیرگردد...بزن تا خوابها تعبیر گردد...بزن تا قصه دلتنگی ما...رفیع قله تدبیرگردد...بزن باران خجالت میکشی باز¿...بزن اینجا کسی فکرکسی نیست...بزن تا سیلی از ماتم ببارم...بزن تا از غم عشقم ببارم...بزن باران...بزن دست خودم نیست...بزن باران...بزن دست دلم نیست...بزن باران...بزن دست توهم نیست...!!!
۹.۲k
۲۶ آبان ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.