گاهی در زندگیت روزهاییست که احساس می کنی شیرینی هیچ شهدی

گاهی در زندگیت روزهاییست که احساس می کنی شیرینی هیچ شهدی تلخیش را از بین نمی برد...
گاهی آن ساعت وزمانی که همه می گویند: "طلاست،مثل برق وبادمیگذرد"
تیک تاک کنان و ثانیه به ثانیه به پیش می رود وباهر تیک تیکش دست به دعا میشوی که بگذرد این روزها...
 
می دانم تو هم  این روزها، این لحظه های تلخ را لمسش کرده ای. میدانی از چه می
گویم...!!
گاهی اتفاقاتی در زندگیت رخ می دهد که می گویی گذر سالها هم خمودی و خستگی و شاید دلشکستگی این روزها را از ذهنت محو نمی کند...
گاهی آنقدرصدای شکستن دلت رابهوضوح می شنوی که با یک اطمینان راسخ در دلت می گویی این دل دیگر دل نمی شود، این دل دیگر بند نمی خورد...!!!
گاهی هم آنقدرازکسی کینه به دل میگیری که حتی شنیدن نامش هم آتش به جانت می اندازد...!!
احساس می کنی شاید یک معجزه بتواند آن کینه را ازدلت پاک کند...!
تو حق داری که دنبال معجزه ای...!!
اماباور کن همه ی آن چیزهایی که بالاگفتم وتو تصدیقش کردی فقط *"آنی"* استکه می گذرد...!
این"آن"شایدثانیه ای باشد،شاید دقایقی باشد،شایدساعتی،شاید روزها،شاید ماه ها و حتی سالها...!!اما می گذرد.....