مسلمان واقعی آن است قبل از اینکه هر آشغالی آباد کند اول ا
مسلمان واقعی آن است قبل از اینکه هر آشغالی آباد کند اول از بدیهیات دینش برمی آید او که آشغال را آباد می کند یا مسلمانی است که درمنطبق روند تکلیف براساس مقدم داری اهل نظر دارد می باشد و درکار پیوسته باشند هرچند اندک باشد یا متخلفی که قبل از اینکه اسلام بودنش را بشناسد با مسلمان ارثی تحقیق نکرده رفته سراغ عمل که منافق نباشد بد دین است که بد دین دشمن واقعی اهل حقیقت میباشد و معنایی کردن حقیقت یا علم مبنایی علمی است که نه تکثر علم نیاز دارد نه علم خدادادی است بلکه مابین این دو است یعنی هرکسی با هرمیزان تکثر علمی داشته باشد می تواند آن را بیابد نه خدادادی بلکه یافتنی و جویایی می باشد که این علم حقیقت شناسی یا علم ملاک است که مکتب نیاز ندارد اما همینطور داده شود هم نیست بلکه یافتنی میباشد شما الان ملاک را دارید که خواستار علم تکثری را سخن می گوید لطفا حال آنکسی را درک بکنید که ملاک را هم نمیدارد بعضی مسلمان به دنیا می آیند و یکبار از صفر شروع به اندیشیدن می کنند تا بفهمند حقانیت اسلامشان مادرزادی است یا واقعی است اینان با هرعلم تکثری اسلام را بیابند اهل حقیقت هستند و تازه علم تکثری نیاز است کسی هم نیازش را انکار نمی کند اما یک کسی که ملاک یا خواندن این کتاب را بگذرند بعد هرچقدر می خواهد علم تکثری بعدش جویا باشد تازه بعد گذرندان این کتاب در روند تکلیف است.توجیه بستنتان هم توجیه است !
دانسته شود که قرآن کریم همه ی آیاتش برای همه و همیشه است حتی آیات و صفات خداوند که از صفات فاعلیش ناخوشایند باشد حتی برای بهترین تک معصومش که بقیت الله باشد هرچند آیاتی و صفات ناخوشایندش ضعیف بشود اما باز هست و درنظر گرفته شده می شود اما کمرنگ شده است پس حتی پس از عدل الهی حتی برای تک معصومش آیه و صفتی از حسن فاعلی ناخوشایند از خداوند درتکلیف باشد اما فقط کمرنگ شده است به طوری که هست اما کمرنگ است پس اشتراک اهل نظر با دیگر مسلمانان این است که آنان هم همه آیات برایشان موجود است اما برایشان فقط آیات ناخوشایند و صفات ناخوشایند خداوند هم هست اما تفاوت آنجا است که فقط کمرنگ شده اند درواقع بازه آیات کاربری آشکارشان از دردم سطح یافته ی ملاک که مسلمان سطحی است آغاز شده تا اهل نظر ادامه دارد فقط کاربری آشکار آیات و صفات فاعلی الهی دراهل نظر خوبش بیشتر و بدش کمرنگ شده و در مسلمان سطحی بدش بیشتر و خوبش کمتر می باشد و تازه برای اهل نظر شدن از مسلمان سطحی باید باید از صبر و زمان بری و نماز کمک گرفت اگر مسلمان سطحی بود چون که از اهل نظر خوشایند آمد دفعا اهل نظر خواست بدون وسیله ی صبر و نماز به جایی نمی رسید و الطاف خوب بیشتر توجه کردنتان فقط زبانی می شود و به زندگی درعمل به طوری که شواهد اولیه معجزه بدون خود استعاره را هم دید جاری نمی شود پس اگر واقعیت جاری شدن عملی را می خواهید وقتی مسلمان هستید بعد از علم مبنایی از صبر و نماز کمک بگیرید و هم اینکه درست است قبل از ظهور یا سرانجام شیطانی همانا شیطان پیروز است اما وقتی آخرالزمان به عدل الهی برسد شیطان می بیند که آخری برای او وجود ندارد و آخری نیامده است چون دوره ای بعد از پیروزی او ادامه یافته که خلاف انتظارش می رود و می رسد به طوری که بعد از آمدن از محالات روی ثابت است دوره ی دیگری بعدش بیاورد چون الی قیامت دوره ی مهدوی ادامه می یابد و دانسته ملاک درعملی اکثر عملی نمی شود مگر پس از ظهور و قبل از ظهور درعملی اکثر عملی پاد ملاک می باشد اما این اندک (قبل از ظهور)ملاک لطیف (کمی) نیست بلکه همانا ضخیمی درلطیف (کمی) است به طوری که درهمان قبل ظهور ضخیم نیست اما بیشترین لطیف (کمی) است که به ضخیم نزدیک تر است و ضخیم کمیتی درکیفیت کمیت تک است پس همیشه قبل از ظهور دین حق به بزرگترین دین درجمعیت نزدیکترین است اما پرجمعیتترین دین نیست به قولی بد ضعیف آن نزدیک به قوی درکمیت است و همین است که دین حق از ادیان بزرگ کمی است و پرجمعیت قبل از ظهور است اما دین اکثر یا دین بزرگ کمی نیست با ظهور با دین اکثر رقابت می کند که هم پس از ظهور غالب میشود و دین دوم دین اکثر قبل از ظهور می شود که مسیحیت همان باطل مفهومی بدون پشتوانه ی ملاک است چون پشتوانه ی ملاک شود از دین درآید و گونه آنهم برای دین اسلام ناب محمدی شود و تازه جهانی شدن کمیت اسلام بیشتر دفعی و انفجاری ازقبل ظهور به بعد ازظهور یا سرعت فوجی میشود وتازه درعملی غیرعمل وملاک حقیقت استعاری کمتر میباشد وپس هم همین است که بعد از ظهور عملی واقعیتر میباشد.
تازه فرهنگ که رسم مربوط به اجتماعی می باشد همانا حق مربوط به انسانی بوده و پس اوج مربوط به قلب است پس
فرهنگ بدون پشتوانه ی ملاک همان باطل مفهومی میباشند.
توجیه بستنتان از روی ثابت همان توجیه است !!!!!!...
چه درغالبیت کمی بد چه درغال
دانسته شود که قرآن کریم همه ی آیاتش برای همه و همیشه است حتی آیات و صفات خداوند که از صفات فاعلیش ناخوشایند باشد حتی برای بهترین تک معصومش که بقیت الله باشد هرچند آیاتی و صفات ناخوشایندش ضعیف بشود اما باز هست و درنظر گرفته شده می شود اما کمرنگ شده است پس حتی پس از عدل الهی حتی برای تک معصومش آیه و صفتی از حسن فاعلی ناخوشایند از خداوند درتکلیف باشد اما فقط کمرنگ شده است به طوری که هست اما کمرنگ است پس اشتراک اهل نظر با دیگر مسلمانان این است که آنان هم همه آیات برایشان موجود است اما برایشان فقط آیات ناخوشایند و صفات ناخوشایند خداوند هم هست اما تفاوت آنجا است که فقط کمرنگ شده اند درواقع بازه آیات کاربری آشکارشان از دردم سطح یافته ی ملاک که مسلمان سطحی است آغاز شده تا اهل نظر ادامه دارد فقط کاربری آشکار آیات و صفات فاعلی الهی دراهل نظر خوبش بیشتر و بدش کمرنگ شده و در مسلمان سطحی بدش بیشتر و خوبش کمتر می باشد و تازه برای اهل نظر شدن از مسلمان سطحی باید باید از صبر و زمان بری و نماز کمک گرفت اگر مسلمان سطحی بود چون که از اهل نظر خوشایند آمد دفعا اهل نظر خواست بدون وسیله ی صبر و نماز به جایی نمی رسید و الطاف خوب بیشتر توجه کردنتان فقط زبانی می شود و به زندگی درعمل به طوری که شواهد اولیه معجزه بدون خود استعاره را هم دید جاری نمی شود پس اگر واقعیت جاری شدن عملی را می خواهید وقتی مسلمان هستید بعد از علم مبنایی از صبر و نماز کمک بگیرید و هم اینکه درست است قبل از ظهور یا سرانجام شیطانی همانا شیطان پیروز است اما وقتی آخرالزمان به عدل الهی برسد شیطان می بیند که آخری برای او وجود ندارد و آخری نیامده است چون دوره ای بعد از پیروزی او ادامه یافته که خلاف انتظارش می رود و می رسد به طوری که بعد از آمدن از محالات روی ثابت است دوره ی دیگری بعدش بیاورد چون الی قیامت دوره ی مهدوی ادامه می یابد و دانسته ملاک درعملی اکثر عملی نمی شود مگر پس از ظهور و قبل از ظهور درعملی اکثر عملی پاد ملاک می باشد اما این اندک (قبل از ظهور)ملاک لطیف (کمی) نیست بلکه همانا ضخیمی درلطیف (کمی) است به طوری که درهمان قبل ظهور ضخیم نیست اما بیشترین لطیف (کمی) است که به ضخیم نزدیک تر است و ضخیم کمیتی درکیفیت کمیت تک است پس همیشه قبل از ظهور دین حق به بزرگترین دین درجمعیت نزدیکترین است اما پرجمعیتترین دین نیست به قولی بد ضعیف آن نزدیک به قوی درکمیت است و همین است که دین حق از ادیان بزرگ کمی است و پرجمعیت قبل از ظهور است اما دین اکثر یا دین بزرگ کمی نیست با ظهور با دین اکثر رقابت می کند که هم پس از ظهور غالب میشود و دین دوم دین اکثر قبل از ظهور می شود که مسیحیت همان باطل مفهومی بدون پشتوانه ی ملاک است چون پشتوانه ی ملاک شود از دین درآید و گونه آنهم برای دین اسلام ناب محمدی شود و تازه جهانی شدن کمیت اسلام بیشتر دفعی و انفجاری ازقبل ظهور به بعد ازظهور یا سرعت فوجی میشود وتازه درعملی غیرعمل وملاک حقیقت استعاری کمتر میباشد وپس هم همین است که بعد از ظهور عملی واقعیتر میباشد.
تازه فرهنگ که رسم مربوط به اجتماعی می باشد همانا حق مربوط به انسانی بوده و پس اوج مربوط به قلب است پس
فرهنگ بدون پشتوانه ی ملاک همان باطل مفهومی میباشند.
توجیه بستنتان از روی ثابت همان توجیه است !!!!!!...
چه درغالبیت کمی بد چه درغال
۶.۴k
۱۸ آذر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.