❤ ️آهنگ:کهن دیارا
❤ ️آهنگ:کهن دیارا
♥ ️خواننده:داریوش
کهن دیارا، دیار یارا دل از تو کندم ولی ندانم
که گر گریزم کجا گریزم وگر بمانم کجا بمانم
کهن دیارا(کهن دیارا)
دیار یارا( دیار یارا)
دل از تو کندم ولی ندانم
که گر گریزم کجا گریزم وگر بمانم کجا بمانم
نه پای رفتن نه تاب ماندن چگونه گویم درخت خشکم
عجب نباشد اگر تبرزن طمع ببندد در استخوانم
دراین جهنم گل بهشتی چگونه روید چگونه بوید
من ای بهاران ز ابر نیسان چه بهره گیرم که خود خزانم
(کهن دیارا) کهن دیارا
( دیار یارا) دیار یارا
(دل از تو کندم ولی ندانم) ولی ندانم
(که گر گریزم کجا گریزم و گر بمانم کجا بمانم)
صدای حق را سکوت باطل در آن دل شب چنان فروکشت
که تا قیامت دراین مصیبت گلو فشارد غم نهانم
کبوتران را به گاه رفتن سر نشستن به بام من نیست
که تا پیامی به خط جانان ز پای آنان فرو ستانم
ز پای آنان فرو ستانم
(کهن دیارا) کهن دیارا
( دیار یارا) دیار یارا
دل از تو کندم ولی ندانم
که گر گریزم کجا گریزم وگر بمانم کجا بمانم
آه ای دیار دور، ای سرزمین کودکی من
خورشید سرد مغرب برمن حرام باد تا آفتاب توست در آفاق باورم
ای خاک یادگار ای لوح جاودانه ایام
ای پاک ای زلال تر از آب و آینه
من نقش خویش را همهجا در تو دیدهام
تا چشم بر تو دارم در خویش ننگرم
ای خاک زرنگار، ای بام لاجوردی تاریخ
فانوس یاد توست که در خوابهای من زیر رواق غربت همواره روشن است
برق خیال توست که گاه گریستن در بامداد ابری من پرتو افکن است
اینجا همیشه روشنی توست رهبرم
ای زادگاه مهر ای جلوهگاه آتش زرتشت
شب گرچه در مقابل من ایستاده است
چشمانم از بلندی طالع به سوی توست
وز پشت قلههای مه آلوده زمین
در آسمان صبح تو پیداست اخترم
ای ملک بیغرور ای مرز و بوم پیر جوان بختی ای آشیان کهنه سیمرغ
یک روز ناگهان چون چشم من ز پنجره افتد بر آسمان
میبینم آفتاب تورا در برابرم
سفینه دل نشسته در گل
چراغ ساحل نمیدرخشد
( نمیدرخشد، نمیدرخشد )
در این سیاهی سپیدهای کو که چشم حسرت در او نشانم
سپدهای کو، سپیدهای کو
الا خدایا گره گشایا به چاره جویی مرا مدد کن
( الا خدایا، الا خدایا )
بود که بر خود دری گشایم غم درون را برون کشانم
چنان سراپا شب سیه را به چنگ و دندان درآورم پوست
که صبح عریان به خون نشیند بر آستانم در آسمانم
چنان سراپا شب سیه را به چنگ و دندان درآورم پوست
که صبح عریان به خون نشیند بر آستانم در آسمانم
کهن دیارا ( کهن دیارا )
دیار یارا ( دیار یارا )
به عزم رفتن دل از تو کندم
ولی جز اینجا وطن گزیدن نمیتوانم، نمیتوانم
نمیتوانم
کـــامــــرانـــ
♥ ️خواننده:داریوش
کهن دیارا، دیار یارا دل از تو کندم ولی ندانم
که گر گریزم کجا گریزم وگر بمانم کجا بمانم
کهن دیارا(کهن دیارا)
دیار یارا( دیار یارا)
دل از تو کندم ولی ندانم
که گر گریزم کجا گریزم وگر بمانم کجا بمانم
نه پای رفتن نه تاب ماندن چگونه گویم درخت خشکم
عجب نباشد اگر تبرزن طمع ببندد در استخوانم
دراین جهنم گل بهشتی چگونه روید چگونه بوید
من ای بهاران ز ابر نیسان چه بهره گیرم که خود خزانم
(کهن دیارا) کهن دیارا
( دیار یارا) دیار یارا
(دل از تو کندم ولی ندانم) ولی ندانم
(که گر گریزم کجا گریزم و گر بمانم کجا بمانم)
صدای حق را سکوت باطل در آن دل شب چنان فروکشت
که تا قیامت دراین مصیبت گلو فشارد غم نهانم
کبوتران را به گاه رفتن سر نشستن به بام من نیست
که تا پیامی به خط جانان ز پای آنان فرو ستانم
ز پای آنان فرو ستانم
(کهن دیارا) کهن دیارا
( دیار یارا) دیار یارا
دل از تو کندم ولی ندانم
که گر گریزم کجا گریزم وگر بمانم کجا بمانم
آه ای دیار دور، ای سرزمین کودکی من
خورشید سرد مغرب برمن حرام باد تا آفتاب توست در آفاق باورم
ای خاک یادگار ای لوح جاودانه ایام
ای پاک ای زلال تر از آب و آینه
من نقش خویش را همهجا در تو دیدهام
تا چشم بر تو دارم در خویش ننگرم
ای خاک زرنگار، ای بام لاجوردی تاریخ
فانوس یاد توست که در خوابهای من زیر رواق غربت همواره روشن است
برق خیال توست که گاه گریستن در بامداد ابری من پرتو افکن است
اینجا همیشه روشنی توست رهبرم
ای زادگاه مهر ای جلوهگاه آتش زرتشت
شب گرچه در مقابل من ایستاده است
چشمانم از بلندی طالع به سوی توست
وز پشت قلههای مه آلوده زمین
در آسمان صبح تو پیداست اخترم
ای ملک بیغرور ای مرز و بوم پیر جوان بختی ای آشیان کهنه سیمرغ
یک روز ناگهان چون چشم من ز پنجره افتد بر آسمان
میبینم آفتاب تورا در برابرم
سفینه دل نشسته در گل
چراغ ساحل نمیدرخشد
( نمیدرخشد، نمیدرخشد )
در این سیاهی سپیدهای کو که چشم حسرت در او نشانم
سپدهای کو، سپیدهای کو
الا خدایا گره گشایا به چاره جویی مرا مدد کن
( الا خدایا، الا خدایا )
بود که بر خود دری گشایم غم درون را برون کشانم
چنان سراپا شب سیه را به چنگ و دندان درآورم پوست
که صبح عریان به خون نشیند بر آستانم در آسمانم
چنان سراپا شب سیه را به چنگ و دندان درآورم پوست
که صبح عریان به خون نشیند بر آستانم در آسمانم
کهن دیارا ( کهن دیارا )
دیار یارا ( دیار یارا )
به عزم رفتن دل از تو کندم
ولی جز اینجا وطن گزیدن نمیتوانم، نمیتوانم
نمیتوانم
کـــامــــرانـــ
۴.۹k
۱۸ آذر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.