پارت1:
پارت1:
آلارم گوشیم زنگ خورد ساعت 7 بود از جام پریدم میباس الان برم دنبال شکوفه
که بریم فرودگاه دیگه قرار بود همونی میخواستیم شه آره... الان برای ادامه
تحصیل رشتمون بریم کره... رفتم سمت کمد لباسیم مانتو راه راه آبی سرخابیم
با ساپرت مشکی پوشیدم و از اتاق خواب بیرون اومدمو از تو جا کفشی کفش اسپرت
سورمه ایمو پوشیدم چمدونارو از جلو در برداشتمو تند اومدم پایین منتظر آژانس دم در
خونه بودم که شکوفه زنگ زد
-الو ساراااا..
+ها.. چی چی؟
-آوا میپرسی چی؟ داره دیر میشه الانه که هواپیما فرود بیاد
+میدونم که تقصیر من.. نیست این آژانسی گیر کرده هروقت رسیدم یه تم یا بوق بت میزنم.. وای مثه اینکه اومد من باید قطع کنم
-آ. باشه بابای منتظرم
بعد چند تا بوق گوشی قطع شد انداختم سریع تو کیفم
و سوار ماشین شدم راننده یه پسر جوونی بود آدرس خونه شکوفه رو بش دادم
و تند از کوچه خونمون دور شدیم بعد نیم ساعت رسیدیم دم در خونش یه بوق بلندی زد
بعد دو دیقه شکوفه با همون تیپ معرکه همیشگیش اومد بدو سمت ماشین و پرید تو
و یهو محکم بغلم کرد
-واااو ساراااا... من باورم نمیشه اصا باور نکردنیه
از این کارش خندم گرفته بود
-... منم الان مثل تو عم ولی باید الان فقط فکر اینو بکنیم دیرمون نشه
هردومون آروم زدیم زیر خنده.. به خودمون اومدیم دیدیم رسیدیم
سریع از ماشین اومدیم بیرون و پسره چمدونارو از صندوق عقب آورد بیرون
چمدونا رو گرفتیم و سریع رفتیم داخل فرودگاه.. جلو ایست بازرسی واستادیم
تو پوست خودم نمیتونستم بگُنجم شکوفم که هی این پا اون پا میکرد
بالاخره بعد کلی گشتن و معطل شدن از محوطه بازرسی اومدیم بیرون و رفتیم
رو صندلیای فرود گاه که اون کنار چا بود نشستیم
با استرس دور اطرافم مخصوصا بلند گورو نگا میکردم منتظر بودم
+سارا..میگم نظرت چیه یه سم کره ای اونحا برا خودمون بزاریم؟
-عامم فکر بدیم نیستا ولی من الان نمیتونم انتخاب کنم خخخ
+چرا وا من که دوریه انتخاب کردم
-عه؟ پس بگو ببینم بهت میاد
تا اومد بگه یهو بلندگو اعلام کرد که هواپیما کره فرود اومد
حول حولی چمدونامونو میکشیدیم رو زمین سمت در خروجی
و سوار هواپیما شدیم رفتیم رو صندلیا ردیف آخر نشستیم چمدوناهم رو قفسه بالا سرمون
بعد اینکه کمربندامونو بستیم هواپیما کم کم از رو زمین بلند شد
هی تو راه درباره کنسرت اکسو و آرزوهامون چکارا میباس کنیم بحث میکردیم
که یهو یاد اون حرفش اومدم
-شکوفه اسم کره ایت بم نگفتی...
+عه راست میگیا.. عم خوب اینها
-واو عجب معرکس
+ینی بهم میاد؟ خخخ
-.. مگ من دروغ گوعم خخخ ولی واقعا مخصوصا وقتی کنار اسم سهون بیاد😎 (بایس من کای.. بایس شکوفه سهونه)
بعد کلی گپ زدن و چیز میز خوردن بالاخره فهمیدم که الان رو آسمون کره ایم نزدیکه فرود بیاد!
:اون رمانم به کل نابود شد ای یکی جدبده:\
آلارم گوشیم زنگ خورد ساعت 7 بود از جام پریدم میباس الان برم دنبال شکوفه
که بریم فرودگاه دیگه قرار بود همونی میخواستیم شه آره... الان برای ادامه
تحصیل رشتمون بریم کره... رفتم سمت کمد لباسیم مانتو راه راه آبی سرخابیم
با ساپرت مشکی پوشیدم و از اتاق خواب بیرون اومدمو از تو جا کفشی کفش اسپرت
سورمه ایمو پوشیدم چمدونارو از جلو در برداشتمو تند اومدم پایین منتظر آژانس دم در
خونه بودم که شکوفه زنگ زد
-الو ساراااا..
+ها.. چی چی؟
-آوا میپرسی چی؟ داره دیر میشه الانه که هواپیما فرود بیاد
+میدونم که تقصیر من.. نیست این آژانسی گیر کرده هروقت رسیدم یه تم یا بوق بت میزنم.. وای مثه اینکه اومد من باید قطع کنم
-آ. باشه بابای منتظرم
بعد چند تا بوق گوشی قطع شد انداختم سریع تو کیفم
و سوار ماشین شدم راننده یه پسر جوونی بود آدرس خونه شکوفه رو بش دادم
و تند از کوچه خونمون دور شدیم بعد نیم ساعت رسیدیم دم در خونش یه بوق بلندی زد
بعد دو دیقه شکوفه با همون تیپ معرکه همیشگیش اومد بدو سمت ماشین و پرید تو
و یهو محکم بغلم کرد
-واااو ساراااا... من باورم نمیشه اصا باور نکردنیه
از این کارش خندم گرفته بود
-... منم الان مثل تو عم ولی باید الان فقط فکر اینو بکنیم دیرمون نشه
هردومون آروم زدیم زیر خنده.. به خودمون اومدیم دیدیم رسیدیم
سریع از ماشین اومدیم بیرون و پسره چمدونارو از صندوق عقب آورد بیرون
چمدونا رو گرفتیم و سریع رفتیم داخل فرودگاه.. جلو ایست بازرسی واستادیم
تو پوست خودم نمیتونستم بگُنجم شکوفم که هی این پا اون پا میکرد
بالاخره بعد کلی گشتن و معطل شدن از محوطه بازرسی اومدیم بیرون و رفتیم
رو صندلیای فرود گاه که اون کنار چا بود نشستیم
با استرس دور اطرافم مخصوصا بلند گورو نگا میکردم منتظر بودم
+سارا..میگم نظرت چیه یه سم کره ای اونحا برا خودمون بزاریم؟
-عامم فکر بدیم نیستا ولی من الان نمیتونم انتخاب کنم خخخ
+چرا وا من که دوریه انتخاب کردم
-عه؟ پس بگو ببینم بهت میاد
تا اومد بگه یهو بلندگو اعلام کرد که هواپیما کره فرود اومد
حول حولی چمدونامونو میکشیدیم رو زمین سمت در خروجی
و سوار هواپیما شدیم رفتیم رو صندلیا ردیف آخر نشستیم چمدوناهم رو قفسه بالا سرمون
بعد اینکه کمربندامونو بستیم هواپیما کم کم از رو زمین بلند شد
هی تو راه درباره کنسرت اکسو و آرزوهامون چکارا میباس کنیم بحث میکردیم
که یهو یاد اون حرفش اومدم
-شکوفه اسم کره ایت بم نگفتی...
+عه راست میگیا.. عم خوب اینها
-واو عجب معرکس
+ینی بهم میاد؟ خخخ
-.. مگ من دروغ گوعم خخخ ولی واقعا مخصوصا وقتی کنار اسم سهون بیاد😎 (بایس من کای.. بایس شکوفه سهونه)
بعد کلی گپ زدن و چیز میز خوردن بالاخره فهمیدم که الان رو آسمون کره ایم نزدیکه فرود بیاد!
:اون رمانم به کل نابود شد ای یکی جدبده:\
۵.۶k
۰۶ دی ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.