قسمت34
قسمت34
By your side
با چانی صبحانه خوردیم و من گفتم:
راستی باید برم خونه اماده بشم با شقایق بریم دانشگاه مدرکمونو بگیریم
اوکی پس بریم
با چانی از خونه زدیم بیرون و سوار ماشین شدیم و رفتیم خونه ما
خب دیگه من برم
اوکی فعلا
فعلا بای
رفتم تو و دیدم شقایق هنوز خوابیده
هیی شقایققق پاشووو
ا اومدی؟
اره پاشو بریم دانشگاه مدرکمونو برداریم
اوکی
شقایق بلند شد و لباسشو پوشید و منم لباسمو عوض کردم و از خونه بیرون اومدیم و یه تاکسی گرفتیم و رفتیم دانشگاه و مدرکمونو گرفتیم و خیلی خوشحال بودیم و از دانشگاه اومدیم بیرون و به چانی زنگ زدم
چاانیییییی مدرکمو گرفتمم
واایی چه خووببب،مبارک باشههه
مررسییی
الان کجایی؟
جلوی دانشگاه میخوایم بریم خونه
تو کجایی؟
من کمپانی،میخواین بیام دنبالتون؟
نه خودمون میریم شاید بخوایم بریم دنبال کار بگردیم
اوکی بعد میبینمت،فعلا
فعلا...
با شقایق راه افتادیم اول رفتیم سمت اموزشگاهای زبان،رفتیم داخل و تقاظای کار کردیم اما گفتن کسیو نیاز ندارن، چندتا جاها رفتیم اما کار گیرمون نیومد و خسته شدیم و برگشتیم خونه و ناهار درست کردیم و خوردیم؛نشسته بودیم که چانی زنگ زد
سلام خوبی؟
سلام خوبم چی شد کار گیرتون اومد؟
نههه
خب ناراحت نباش بلخره گیرتون میاد
تو کجایی؟
من کمپانیم
اها اوکی
اگه کارم تموم شد میام
اوکی......
حرف زدنمون تموم شد و با شقایق تصمیم گرفتیم یه اهنگ بزاریم و برقصیم. خیلی خول و چل بازی بیرون میاوردیم و میرقصیدیم که چانی زنگ زد
سلام
سلام میاین خونه چن؟ همه اونجان
اره،ولی خونشو بلد نیستیم
اشکال نداره میام دنبالتون
اوکی
پس اماده شید ده دقیقه دیگه میام دنبالتون
باشه...
زود رفتیم و اماده شدیم،من یه پلیور کرمی و شلوار سفید پوشیدم و شقایقم طبق معمول اسپورت.
در زدن و چانیول اومد
سلام
سلام سوار شین
سوار شدیم و رفتیم خونه چن
نمیدونستم چانی چرا انقدر دپرسه،انگار چیزی شده بود ولی من ازش نپرسیدم
به خونه چن رسیدیم و رفتیم داخل و با اعضا سلام کردیم و نشستیم
من همش به چانی نگاه میکردم که ببینم چشه،اصلا مثل همیشه نبود
و داشتیم حرف میزدیم که سهون گفت:
خیلی وقت بود ندیده بودیمتون
اره،دلمون براتون تنگ شده بود....
به چانی نگاه کردم و دیدم اصلا حرف نمیزنه،خیلی پر بود بهش گفتم
چانی چیزی شده؟
نه چیزی نیست
واقعا چیزی نیست؟
میگم نهه
اوکی
دیگه کم کم داشت دیروقت میشد و خواستیم بریم خونه،با اعضا خداحافظی کردیم و همه خواستن برن،شقایق با بکی رفت و چانی گفت:رز بیا سوار شو
باشه
سوار ماشین شدیم و راه افتادیم و به چانی گفتم
چانی یه چیزی شده و به من نمیگی
تو خودت همه چیو به من گفتی؟
منظورت چیه؟
خودت بیشتر میدونی
چااانییی،بگو چی شده؟
اون موقع که گفتی میخوام باهات کات کنم چرا بهم نگفتی لی سومان تحدیدت کرده؟هاا؟
ببخشید ولی گفته بود بهت نگم چون ممکنه کارتو از دست بدی،من واقعا ترسیده بودم ببخشید
باید بهم میگفتی
متاسفم
رز ببین،هیچکس نباید مارو از جدا کنه فهمیدی؟
سرمو به نشانه تایید تکون دادم و رسیدیم خونه و وقتی خواستم از ماشین پیاده بشم چانی رو بغل کردم و گفتم:
مراقب خودت باش
تو هم
و از ماشین پیاده شدم و رفتم توی خونه........
#exo
#fake
#اکسو
#فیک
By your side
با چانی صبحانه خوردیم و من گفتم:
راستی باید برم خونه اماده بشم با شقایق بریم دانشگاه مدرکمونو بگیریم
اوکی پس بریم
با چانی از خونه زدیم بیرون و سوار ماشین شدیم و رفتیم خونه ما
خب دیگه من برم
اوکی فعلا
فعلا بای
رفتم تو و دیدم شقایق هنوز خوابیده
هیی شقایققق پاشووو
ا اومدی؟
اره پاشو بریم دانشگاه مدرکمونو برداریم
اوکی
شقایق بلند شد و لباسشو پوشید و منم لباسمو عوض کردم و از خونه بیرون اومدیم و یه تاکسی گرفتیم و رفتیم دانشگاه و مدرکمونو گرفتیم و خیلی خوشحال بودیم و از دانشگاه اومدیم بیرون و به چانی زنگ زدم
چاانیییییی مدرکمو گرفتمم
واایی چه خووببب،مبارک باشههه
مررسییی
الان کجایی؟
جلوی دانشگاه میخوایم بریم خونه
تو کجایی؟
من کمپانی،میخواین بیام دنبالتون؟
نه خودمون میریم شاید بخوایم بریم دنبال کار بگردیم
اوکی بعد میبینمت،فعلا
فعلا...
با شقایق راه افتادیم اول رفتیم سمت اموزشگاهای زبان،رفتیم داخل و تقاظای کار کردیم اما گفتن کسیو نیاز ندارن، چندتا جاها رفتیم اما کار گیرمون نیومد و خسته شدیم و برگشتیم خونه و ناهار درست کردیم و خوردیم؛نشسته بودیم که چانی زنگ زد
سلام خوبی؟
سلام خوبم چی شد کار گیرتون اومد؟
نههه
خب ناراحت نباش بلخره گیرتون میاد
تو کجایی؟
من کمپانیم
اها اوکی
اگه کارم تموم شد میام
اوکی......
حرف زدنمون تموم شد و با شقایق تصمیم گرفتیم یه اهنگ بزاریم و برقصیم. خیلی خول و چل بازی بیرون میاوردیم و میرقصیدیم که چانی زنگ زد
سلام
سلام میاین خونه چن؟ همه اونجان
اره،ولی خونشو بلد نیستیم
اشکال نداره میام دنبالتون
اوکی
پس اماده شید ده دقیقه دیگه میام دنبالتون
باشه...
زود رفتیم و اماده شدیم،من یه پلیور کرمی و شلوار سفید پوشیدم و شقایقم طبق معمول اسپورت.
در زدن و چانیول اومد
سلام
سلام سوار شین
سوار شدیم و رفتیم خونه چن
نمیدونستم چانی چرا انقدر دپرسه،انگار چیزی شده بود ولی من ازش نپرسیدم
به خونه چن رسیدیم و رفتیم داخل و با اعضا سلام کردیم و نشستیم
من همش به چانی نگاه میکردم که ببینم چشه،اصلا مثل همیشه نبود
و داشتیم حرف میزدیم که سهون گفت:
خیلی وقت بود ندیده بودیمتون
اره،دلمون براتون تنگ شده بود....
به چانی نگاه کردم و دیدم اصلا حرف نمیزنه،خیلی پر بود بهش گفتم
چانی چیزی شده؟
نه چیزی نیست
واقعا چیزی نیست؟
میگم نهه
اوکی
دیگه کم کم داشت دیروقت میشد و خواستیم بریم خونه،با اعضا خداحافظی کردیم و همه خواستن برن،شقایق با بکی رفت و چانی گفت:رز بیا سوار شو
باشه
سوار ماشین شدیم و راه افتادیم و به چانی گفتم
چانی یه چیزی شده و به من نمیگی
تو خودت همه چیو به من گفتی؟
منظورت چیه؟
خودت بیشتر میدونی
چااانییی،بگو چی شده؟
اون موقع که گفتی میخوام باهات کات کنم چرا بهم نگفتی لی سومان تحدیدت کرده؟هاا؟
ببخشید ولی گفته بود بهت نگم چون ممکنه کارتو از دست بدی،من واقعا ترسیده بودم ببخشید
باید بهم میگفتی
متاسفم
رز ببین،هیچکس نباید مارو از جدا کنه فهمیدی؟
سرمو به نشانه تایید تکون دادم و رسیدیم خونه و وقتی خواستم از ماشین پیاده بشم چانی رو بغل کردم و گفتم:
مراقب خودت باش
تو هم
و از ماشین پیاده شدم و رفتم توی خونه........
#exo
#fake
#اکسو
#فیک
۱۹.۲k
۱۵ دی ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.