«جنگل جیغ» را همان «جنگل سربرج» به گفته اهالی این روستا ش
«جنگل جیغ» را همان «جنگل سربرج» به گفته اهالی این روستا شب ها آرام و قرار ندارد
با اعزام کارشناس به این منطقه و انجام تحقیقات وسیع روی آن، اعلام شد این صداها مربوط به نوع خاصی از جیرجیرک است که در زبان محلی به آن «کز» می گویند. سال های پربارش که آب رودخانه «سربرج» خشک یا کم آب نیست، این جیرجیرک ها به درختان حمله کرده و لا به لای شاخ و برگ آن ها پنهان می شوند. نکته قابل توجه این جاست که تنها چند سالی است که این صداها از جنگل بیرون می آید، یعنی دقیقا از سال 1390 تاکنون که همواره آب در رودخانه جاری است.
با وجود این تحقیقات و نسبت دادن علت این فریادهای شبانه جنگل، برخی معتقدند این صداها شباهتی به صدای جیرجیرک ندارد. «دلارام کاردار» یکی از اهالی مشهد که درباره این جنگل زیاد شنیده است، می گوید: «من از بچگی با صدای جیرجیرک بزرگ شده ام و فکر می کنم صدای جیرجیرک با صدای جیغ فرق دارد».
البته از طرفی کارشناسان تعداد جیرجیرک های هر درخت را تا 3000 جیرجیرک تخمین زده اند. گرچه صدای این جنگل باعث ترس شده، اما جایی هم هست که شکل درختان ترس ایجاد می کند.
«انبوه درختان خشک شده در میان این دریاچه، منظره ای مخوف و غیرعادی ایجاد کرده است». این را «محسن نیکجو» از اهالی مازندران درباره مکانی می گوید که نام محلی آن هم خوفناک است؛ «دریاچه ارواح» یا «تالاب ارواح». از درون آب های این دریاچه، شاخه های خشکیده ای سر برآورده اند که برای اهالی روستای «چلندر» که در کنار این دریاچه هستند، محلی برای قصه های عجیب و غریب شده است.
این دریاچه که در اصل «دریاچه ممرز» نام دارد، تحت حفاظت سازمان محیط زیست است و بدون مجوز نمی توان نزدیک آن رفت. بکر بودن و شکل عجیبی که درختان و دریاچه در این منطقه درست کرده اند، باعث شده قدیمی ها این مکان را متعلق به ارواح سرگردان بدانند و توصیه کنند که کسی شب را آن جا نماند.
واقعیت این است که تمام این قصه های ترسناک یا بر اثر حادثه ای مانند مرگ انسان به وجود آمده اند یا شکل ظاهری شان باعث ترس شده یا دور از دسترس بودن و تاریک بودن شان آن ها را رازآلود کرده است. هرچه هست، این قصه های شفاهی به عنوان میراث ناملموس طبقه بندی می شوند و توانایی آن را دارند که به قصه هایی ماندگار تبدیل شوند. فردوسی سال ها پیش با جمع آوری قصه های شفاهی و اسناد تاریخی، شاهکاری خلق کرد که هنوز هم زنده و پویاست. جدای از این، می توان همراه این قصه ها به سفر رفت؛ نه سفری معمولی، بلکه سفری به عمق ترس و وحشت.
با اعزام کارشناس به این منطقه و انجام تحقیقات وسیع روی آن، اعلام شد این صداها مربوط به نوع خاصی از جیرجیرک است که در زبان محلی به آن «کز» می گویند. سال های پربارش که آب رودخانه «سربرج» خشک یا کم آب نیست، این جیرجیرک ها به درختان حمله کرده و لا به لای شاخ و برگ آن ها پنهان می شوند. نکته قابل توجه این جاست که تنها چند سالی است که این صداها از جنگل بیرون می آید، یعنی دقیقا از سال 1390 تاکنون که همواره آب در رودخانه جاری است.
با وجود این تحقیقات و نسبت دادن علت این فریادهای شبانه جنگل، برخی معتقدند این صداها شباهتی به صدای جیرجیرک ندارد. «دلارام کاردار» یکی از اهالی مشهد که درباره این جنگل زیاد شنیده است، می گوید: «من از بچگی با صدای جیرجیرک بزرگ شده ام و فکر می کنم صدای جیرجیرک با صدای جیغ فرق دارد».
البته از طرفی کارشناسان تعداد جیرجیرک های هر درخت را تا 3000 جیرجیرک تخمین زده اند. گرچه صدای این جنگل باعث ترس شده، اما جایی هم هست که شکل درختان ترس ایجاد می کند.
«انبوه درختان خشک شده در میان این دریاچه، منظره ای مخوف و غیرعادی ایجاد کرده است». این را «محسن نیکجو» از اهالی مازندران درباره مکانی می گوید که نام محلی آن هم خوفناک است؛ «دریاچه ارواح» یا «تالاب ارواح». از درون آب های این دریاچه، شاخه های خشکیده ای سر برآورده اند که برای اهالی روستای «چلندر» که در کنار این دریاچه هستند، محلی برای قصه های عجیب و غریب شده است.
این دریاچه که در اصل «دریاچه ممرز» نام دارد، تحت حفاظت سازمان محیط زیست است و بدون مجوز نمی توان نزدیک آن رفت. بکر بودن و شکل عجیبی که درختان و دریاچه در این منطقه درست کرده اند، باعث شده قدیمی ها این مکان را متعلق به ارواح سرگردان بدانند و توصیه کنند که کسی شب را آن جا نماند.
واقعیت این است که تمام این قصه های ترسناک یا بر اثر حادثه ای مانند مرگ انسان به وجود آمده اند یا شکل ظاهری شان باعث ترس شده یا دور از دسترس بودن و تاریک بودن شان آن ها را رازآلود کرده است. هرچه هست، این قصه های شفاهی به عنوان میراث ناملموس طبقه بندی می شوند و توانایی آن را دارند که به قصه هایی ماندگار تبدیل شوند. فردوسی سال ها پیش با جمع آوری قصه های شفاهی و اسناد تاریخی، شاهکاری خلق کرد که هنوز هم زنده و پویاست. جدای از این، می توان همراه این قصه ها به سفر رفت؛ نه سفری معمولی، بلکه سفری به عمق ترس و وحشت.
۹.۷k
۱۹ دی ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.