داغ عشقت چشم های خفته را بی خواب داشت
داغ عشقت چشم های خفته را بی خواب داشت
در تمام عمر عشق تو مرا بی تاب داشت
مثل رودی خشک که از بین صحرا می گذشت
با دو عکس از تو نمی شد تشنه را سیراب داشت
در تمام زندگی من طعمه ای بودم که عشق
همچو صیادی مرا بر سینه ی قلاب داشت
من شبیه مرده ای هستم که با چشمان باز
سد زدم بر روی آن رودی که قحط آب داشت
خوب و بد در من بهم آمیخت تا ثابت کند
گاه در اعماق دریا می توان مرداب داشت
گشته ام مانند یک دیوانه که شب های سرد
انتظار آفتاب گرم از مهتاب داشت
در تمام عمر عشق تو مرا بی تاب داشت
مثل رودی خشک که از بین صحرا می گذشت
با دو عکس از تو نمی شد تشنه را سیراب داشت
در تمام زندگی من طعمه ای بودم که عشق
همچو صیادی مرا بر سینه ی قلاب داشت
من شبیه مرده ای هستم که با چشمان باز
سد زدم بر روی آن رودی که قحط آب داشت
خوب و بد در من بهم آمیخت تا ثابت کند
گاه در اعماق دریا می توان مرداب داشت
گشته ام مانند یک دیوانه که شب های سرد
انتظار آفتاب گرم از مهتاب داشت
۲.۹k
۱۷ بهمن ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.