بعدِ جداییمون
بعدِ جداییمون
به بهونه های مختلف بِهم زنگ میزد...
یه بار میگفت کته رو چجوری میپزن،
یه بار طرزِ کارِ لباسشویی رو میپرسید،
یه بار اسم شامپوی همیشگی موهاشو،
بهش گفتم چی شده؟
کته پختن رو مامانتم بلده،
لباسشویی دفترچه داره، از رو ظرف قدیمی شامپو اسمشو بخون؛
به جای این بهونه ها دلیلِ اصلیتو بگو...
گفت: نمیخوام فراموشم کنی،
گفت دوست دارم وقتی بهت زنگ میزنم جوابمو بدی چون میدونی گیر کردم،
گفت بلدم کته بپزم،
اما حس میکنم اگه تو بدونی دارم کته میخورم بهت نزدیک ترم،
گفت میتونم لباسشویی راه بندازم،
اما دلگرم میشم وقتی میفهمی ٧ کیلو لباس کثیف دارم،
گفت فقط دوست دارم حالا که رفتی باز تو زندگیم باشی،
دوست دارم هر جا گیر کردم،
مطمئن باشم که تو جوابمو میدی...
من، بعد اونروز دیگه جوابشو ندادم،
اون باید میفهمید دیگه منی وجود نداره،
آدم یه بار ناامید بشه،
بهتر از اینه که هر روز امیدوار به یه چیزِ نامعلوم...!✌ ️
به بهونه های مختلف بِهم زنگ میزد...
یه بار میگفت کته رو چجوری میپزن،
یه بار طرزِ کارِ لباسشویی رو میپرسید،
یه بار اسم شامپوی همیشگی موهاشو،
بهش گفتم چی شده؟
کته پختن رو مامانتم بلده،
لباسشویی دفترچه داره، از رو ظرف قدیمی شامپو اسمشو بخون؛
به جای این بهونه ها دلیلِ اصلیتو بگو...
گفت: نمیخوام فراموشم کنی،
گفت دوست دارم وقتی بهت زنگ میزنم جوابمو بدی چون میدونی گیر کردم،
گفت بلدم کته بپزم،
اما حس میکنم اگه تو بدونی دارم کته میخورم بهت نزدیک ترم،
گفت میتونم لباسشویی راه بندازم،
اما دلگرم میشم وقتی میفهمی ٧ کیلو لباس کثیف دارم،
گفت فقط دوست دارم حالا که رفتی باز تو زندگیم باشی،
دوست دارم هر جا گیر کردم،
مطمئن باشم که تو جوابمو میدی...
من، بعد اونروز دیگه جوابشو ندادم،
اون باید میفهمید دیگه منی وجود نداره،
آدم یه بار ناامید بشه،
بهتر از اینه که هر روز امیدوار به یه چیزِ نامعلوم...!✌ ️
۴.۷k
۰۸ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.