✍ من از روز ازل
✍ من از روز ازل
من از روز ازل، دیوانه بودم
دیوانه روی تو، سرگشته کوی تو
سرخوش از باده ی، مستانه بودم
در عشق و مستی، افسانه بودم
نالان از تو شد چنگ و عود من
تار موی تو، تار و پود من
بی باده مدهوشم،ساغر نوشم
ز چشمه نوش تو
مستی دهد ما را ، گل رخسارا،
بهار آغوش تو
چو به ما نگری، غم دل ببری،
کز باده نوشین تری
سوزم همچون گل، از سودای دل
دل، رسوای تو، من رسوای دل
گرچه به خاک و خون، کشیدی مرا،
روزی که دیدی مرا
باز آ که در شام غمم، صبح امیدی مرا
رهی_معیری
من از روز ازل، دیوانه بودم
دیوانه روی تو، سرگشته کوی تو
سرخوش از باده ی، مستانه بودم
در عشق و مستی، افسانه بودم
نالان از تو شد چنگ و عود من
تار موی تو، تار و پود من
بی باده مدهوشم،ساغر نوشم
ز چشمه نوش تو
مستی دهد ما را ، گل رخسارا،
بهار آغوش تو
چو به ما نگری، غم دل ببری،
کز باده نوشین تری
سوزم همچون گل، از سودای دل
دل، رسوای تو، من رسوای دل
گرچه به خاک و خون، کشیدی مرا،
روزی که دیدی مرا
باز آ که در شام غمم، صبح امیدی مرا
رهی_معیری
۳.۰k
۲۳ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.