Part140
#Part140
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
واقعاً حس بدی داشتم دلخور بودم خیلی دلخور
انگار که با این شناخت کمی که از سام پیدا کرده بودم نمیخواستم این کار رو میکرد بهتر بگم ازش انتظار نداشتم
ولی دروغ چرا اون ته ته های وجودم خوشحال بودم که صاحت اون بوی مست کننده و اون رویای شیرین و هیجانی که چند شبی دیده بودم سام بود
خوب خوشم اومده بود...
خاک تو سرم! چقدر من بی حیام
الان هر دختر دیگه ای بود انقدر داد و بیداد کرده بود که بهش دست درازی شده که...
ولی من!
نفس عمیقی کشیدم و به تلویزیون خیره شدم
سلم اومد بغلم نشست
نفس عمیقی کشیدم و بوی عطرش که با بری تنش ادغام شده بود رو وارد ریخ هام کردم، نمیدونم دلیل اینکه الان برام خوش ایند تر شده بود بوی تنش چی بود؟
فیلم رو پلی کرد و من با هیجان عجیبی شروع کردم به دیدن فیلم
چشمام از تعجب زیاد داشت از حدقه می زد بیرون
وقعاً یعنی این من بودم؟
وای این هنرپیشه های فیلم...
استغفرالله
به یه جایی رسید که سام خودش ازم دور شد ولی من اونو کشوندم سمت خودم
دستم رو اوردم سمت لبام
یعنی خاک بر سر من!
وای خجالت میکشیدم به سام نگاه کنم! من انقدر کمبود داشتم که اینجوری سام رو همراهی میکردم!
وای قشنگ مشخص بود اون نمیخواست بهم آسیبی بزنه ولی من با کاری که کردم اونو انگار وادار به اینکار کردم
میخواستم کلم رو بکوبم به دیوار
از خجالت اشکم در اومده بود
ولی یه حس مزاحم هم تو وجودم وول میخورد که با دیدن فیلممون داشت گرمم میکرد...
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
واقعاً حس بدی داشتم دلخور بودم خیلی دلخور
انگار که با این شناخت کمی که از سام پیدا کرده بودم نمیخواستم این کار رو میکرد بهتر بگم ازش انتظار نداشتم
ولی دروغ چرا اون ته ته های وجودم خوشحال بودم که صاحت اون بوی مست کننده و اون رویای شیرین و هیجانی که چند شبی دیده بودم سام بود
خوب خوشم اومده بود...
خاک تو سرم! چقدر من بی حیام
الان هر دختر دیگه ای بود انقدر داد و بیداد کرده بود که بهش دست درازی شده که...
ولی من!
نفس عمیقی کشیدم و به تلویزیون خیره شدم
سلم اومد بغلم نشست
نفس عمیقی کشیدم و بوی عطرش که با بری تنش ادغام شده بود رو وارد ریخ هام کردم، نمیدونم دلیل اینکه الان برام خوش ایند تر شده بود بوی تنش چی بود؟
فیلم رو پلی کرد و من با هیجان عجیبی شروع کردم به دیدن فیلم
چشمام از تعجب زیاد داشت از حدقه می زد بیرون
وقعاً یعنی این من بودم؟
وای این هنرپیشه های فیلم...
استغفرالله
به یه جایی رسید که سام خودش ازم دور شد ولی من اونو کشوندم سمت خودم
دستم رو اوردم سمت لبام
یعنی خاک بر سر من!
وای خجالت میکشیدم به سام نگاه کنم! من انقدر کمبود داشتم که اینجوری سام رو همراهی میکردم!
وای قشنگ مشخص بود اون نمیخواست بهم آسیبی بزنه ولی من با کاری که کردم اونو انگار وادار به اینکار کردم
میخواستم کلم رو بکوبم به دیوار
از خجالت اشکم در اومده بود
ولی یه حس مزاحم هم تو وجودم وول میخورد که با دیدن فیلممون داشت گرمم میکرد...
۶.۱k
۲۷ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.