Part148
#Part148
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
الان میتونم بگم خوشحال هم هستم که هوس یه روز و دو روزه دست این پسر و اون پسر نذاشته باشم
آره من اولاش فقط تو فکر خوش گذرانی بودم
به فکر عشق نبودم
ولی اینی که الان تجربش میکنم بدجور دلچسبه
من این مرد فداکار رو میخوام
مردی که به خاطر من خودش رو ساخته
بخاطر عشقی که به من داشته
بقیش مهم نیست
به شلوارک توی دستم نگاهی انداختم
خاک تو سر من بی حیا!
چرا گذاشتم دیشب این کار رو انجام بده
اونم دو بار!
سریع خودم رو انداختم تو دستشویی و چند دقیقه بعد آماده از اتاق اومدم بیرون
سام رو کاناپه دراز کشیده بود
لبخندی به روش زدم آروم صداش زدم
+سام؟، .... سامی؟
لبخندی زد
_ جان دلم
با لبخند چشماش رو باز کرد و عمیق نگام کرد
+ بریم؟
سرم رو آروم تکون دادم
سویچ ماشینش رو برداشت و رفتیم بیرون
تو راه هر دو سکوت کرده بودیم
تا رسیدیم یه رستوران و از ماشین پیاده شدیم، اومد سمتم و خیلی یهویی دستم رو گرفت بین پنجه های قویش
مخالفت نکردم
خوب باید از یه جایی شروع میکردیم نه؟
منم دستش رو گرفتم
رفتیم تو رستوران صبحانش سلف سرویس بود
سام زیادی با پرستیژ بود یا من همچین حسی داشتم؟
انگار همه اونجا میشناختنش که تا کمر خم میشدن جلوش...
سام هم خیلی شیک و محترمانه فقط سرش رو تکون میداد
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
الان میتونم بگم خوشحال هم هستم که هوس یه روز و دو روزه دست این پسر و اون پسر نذاشته باشم
آره من اولاش فقط تو فکر خوش گذرانی بودم
به فکر عشق نبودم
ولی اینی که الان تجربش میکنم بدجور دلچسبه
من این مرد فداکار رو میخوام
مردی که به خاطر من خودش رو ساخته
بخاطر عشقی که به من داشته
بقیش مهم نیست
به شلوارک توی دستم نگاهی انداختم
خاک تو سر من بی حیا!
چرا گذاشتم دیشب این کار رو انجام بده
اونم دو بار!
سریع خودم رو انداختم تو دستشویی و چند دقیقه بعد آماده از اتاق اومدم بیرون
سام رو کاناپه دراز کشیده بود
لبخندی به روش زدم آروم صداش زدم
+سام؟، .... سامی؟
لبخندی زد
_ جان دلم
با لبخند چشماش رو باز کرد و عمیق نگام کرد
+ بریم؟
سرم رو آروم تکون دادم
سویچ ماشینش رو برداشت و رفتیم بیرون
تو راه هر دو سکوت کرده بودیم
تا رسیدیم یه رستوران و از ماشین پیاده شدیم، اومد سمتم و خیلی یهویی دستم رو گرفت بین پنجه های قویش
مخالفت نکردم
خوب باید از یه جایی شروع میکردیم نه؟
منم دستش رو گرفتم
رفتیم تو رستوران صبحانش سلف سرویس بود
سام زیادی با پرستیژ بود یا من همچین حسی داشتم؟
انگار همه اونجا میشناختنش که تا کمر خم میشدن جلوش...
سام هم خیلی شیک و محترمانه فقط سرش رو تکون میداد
۳.۶k
۲۷ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.